چکیده:
این مقاله به بازتاب اندیشه روشن شاعر گرامی، پروین اعتصامی(1285-1320 ه.ش.)که
از خلال اشعار شیوایش تجلی میکند، و نشانگر صفای ضمیر و خواص جان منیر اوست، نظر
دارد.پروین سخن را نور میداند و هر نکته دقیق را ملهم از لطایف ربانی میشمارد،
بیان حق و مبارزه با ناحق شیوه پسندیده او در روشنگری است.مضامین و مفاهیم عالی
اخلاقی، حکمی و عرفانی آمیخته با تصاویر خیالی زیبا در اشعار وی گواه این حقیقت
است.صاحبنظران و دوستداران پروین در آراسته بودن این شاعر شهیر به فضایل اخلاقی و
کرامات انسانی اتفاق نظر دارند، و با سخنان شایسته و احترام قبلی به بیان ارزشهای
وجودی و ویژگیهای شخصیت وی میپردازند.منشأ روشنگری پروین فطرت پاک اوست که هرگز به دنیاطلبی، هویپرستی و کجاندیشی
آلوده نگشت.وی با پرورش در خانوادهای آگاه و عامل به تعالیم و حقایق دین و دانش، و
نیز با ذوقی لطیف و بینشی ژرف به مطالعه آثار اندیشمندان بزرگ جهان پرداخت و سیر
تعالی و کمال را پیمود.این شاعر بزرگوار و خوش قریحه ایران، مخاطبان خود را به پویایی و پیشرفت در
پرتو«نور امید» و آراسته شدن به«نور علم»و پاسداری از«نور جان»فرا میخواند، و با
ایمان و اعتقاد به«نور معرفت» این نوید را میدهد که نور مایه هدایت است، لذا
میگوید انسان در اثر خواستن و ارادت قلبی، و همچنین در پرتو اخلاص و روشنبینی،
همواره میتواند انوار ربوبی را مشاهده کند و از برکات آن بهرهمند شود.پروین با دلی روشن پرتو انوار الهی را بر تمامی مظاهر کائنات و پدیدههای عالم
امکان مشاهده و وحدت وجود را به زبان شعر بیان میکند:نور حق همواره در جلوهگری استآن که آگه نیست از دانش بری است(دیوان پروین-ص 98)
خلاصه ماشینی:
"به نور افزای، ناید هیچگاه از نور تاریکی به نیکی کوش، هرگز ناید از نیکی پشیمان (همان-ص 385) با چنین توصیهایی عظمت قدر انسان و هدف از آفرینش را که شناخت و معرفت الهی است، یادآور میشود و چشمی را شایسته دیدار اوست میداند که به نور معرفت روشن باشد چه به گفته حافظ دلی که دلدار را در نیابد و جانی که به شرف صحبت جانان نائل نگردد، ارزشی ندارد و پروین برای تحقق این مهم از خود و دیگران میخواهد که پیوسته بر معرفت بیفزاید و به کسب نور اهتمام ورزند: به چشم از معرفت نوری بیفزای ارائه بیچشمی به جان از فضل و دانش جامهای پوش ارنه بیجانی چو نورت تیرگیها را منور کرد خورشیدی چو در دل پرورانیدی گل معنی گلستانی (دیوان پروین-ص 357-358) در شعر«پیوند نور»، پروین مناظره بلبل و ماه را بهانه بیان این حقیقت کرده است که هر چه هست از اوست و پرتو انار شمس حقیقت است که بر مظاهر گوناگون آفرینش جلوهگر میشود وگرنه هیچ موجودی بیش از یک بود و نمود اعتباری نیست: هر ان نوری که بینی در من او راست من اینجا خوشهچینم خرمن او راست نه تنها چهره تاریکم افروخت هنرها و تجلیهایم آموخت من از نور دگر گشتم منور سحرگه بر تو بگشایند آن در (همان-ص 132) و باز همین مضمون را در پایان مثنوی«لطف حق»به نوعی لطیف و عارفانه بیان میکند و با برشمردن لطایف عرفانی در داستان«مادر موسی»به نشان دادن دست یاری پروردگار میپردازد: ما به دریا حکم طوفان میدهیم ما به سیل و موج فرمان میدهیم نقش هستی نقشی از ایوان ماست خاک و باد و آب سرگردان ماست و در سایه این باور سخن خود را نیز ملهم از تعلیمات استاد ازل دانسته و بیان حق و حقیقت را نشانه بیداری فطرت و ظهور و بروز مکنونات بیپیرانه قلب برشمرده است این سخن پروین نه از روی هوی است هر کجا نوری است زانوار خداست گویی پروین پس از طی مراحل و منازل سیر به سوی کمال همه آثار طبیعت و پدیدههای آفرینش را مظهری از جلوه جمال معبود میداند و در هر چه مینگرد زیبائی آن جمال مطلق را میبیند که میفرماید: «فضای باغ تماشاگه جمال حق است» (دیوان پروین-ص 251) ولی جز به دیدار او قانع نمیگردد و با گریز از هر ظلمتی باز خود او را که نور مطلق است میطلبد."