خلاصه ماشینی:
"1-2-اشتراک دوم:تفاوت سلطه و هژمونی با زور و قدرتاجبارآمیز در نگرش گرامشی و مارکوزه فصل مشترک دیگر تفکر این دو اندیشمند در مورد«سلطه»و«هژمونی»،این است که اینها را متفاوت از«قدرت»و«اجبار»میدانستند به فرض،مارکوزه به پیروی از وبر معتقد بود که«قدرت»عبارت است از احتمالی که در چارچوب روابط اجتماعی،فرد یا افراد درموقعیتی قرار بگیرند که بتوانند ارادهی خود را برغم مقاومتی که در برابرآن میشود به پیش ببرند.
1-2-اشتراک دوم:تفاوت سلطه و هژمونی با زور و قدرتاجبارآمیز در نگرش گرامشی و مارکوزه فصل مشترک دیگر تفکر این دو اندیشمند در مورد«سلطه»و«هژمونی»،این است که اینها را متفاوت از«قدرت»و«اجبار»میدانستند به فرض،مارکوزه به پیروی از وبر معتقد بود که«قدرت»عبارت است از احتمالی که در چارچوب روابط اجتماعی،فرد یا افراد درموقعیتی قرار بگیرند که بتوانند ارادهی خود را برغم مقاومتی که در برابرآن میشود به پیش ببرند.
1-2-2-نگرش مارکوزه به تفاوت سلطه با زور و قدرت اجبارآمیز مارکوزه نیز در توصیف جریان سلطان در عصر مدرن و در جامعهیسرمایهدار با گرامشی توافق داشت و چنانکه ذکر آن رفت،معتقد بود که&%05128EOKG051-G% (به تصویر صفحه مراجعه شود)گویای نارضایتی گرامشی از تعبیر اول خویش و آگاهی عمیق او از نقشمحوری و ایدئولوژی دولت در نظام سرمایهداری است.
بهعبارت دیگر میتوان گفت مارکوزه همان کارکردهای معروف هژمونیدر آثار گرامشی را برای مفهوم«سلطه»قائل میشد و به این ترتیب«سلطه»را استفاده از ابزارهای فرهنگی موجود در جامعهی مدنی وهمچنین ابزارهای ایدئولوژیک و فرهنگی دولت جهت تحمیل عقیده وارادهای مشخص بر افراد میدانست.
بهعبارت دیگر میتوان گفت مارکوزه همان کارکردهای معروف هژمونیدر آثار گرامشی را برای مفهوم«سلطه»قائل میشد و به این ترتیب«سلطه»را استفاده از ابزارهای فرهنگی موجود در جامعهی مدنی وهمچنین ابزارهای ایدئولوژیک و فرهنگی دولت جهت تحمیل عقیده وارادهای مشخص بر افراد میدانست."