خلاصه ماشینی:
"پس از ورود بدربار سلطنتی مقصود خویشرا باز میگویند«ماویه» دستور میدهد که هر یکرا در قصر جداگانهای جا دهند،تا شب را استراحت کنند و ضمنا هرکدام از آنها در ضمن قطعهای از اشعار،مفاخر خود را از لحاظ حسب و نسب مندرج کرده فردا بحضور بیاورند،تا از میان آن سه نفر.
مهمانها بمنزل خود میروند«ماویه»فرمان میدهد برای هریک شتری نحر کرده بفرستند و خود شبانه جامههای کهنه در برکرده؛و بصورت فقیری بدر قصر هریک میرود،نابغه دم شتر را بوی میدهد،و مرد مدنی مقداری از جگر و سپرز؛ حاتم که ذاتا کریم بود قسمتی از گوشت ران و پشت شانه و مقداری از کوهان پیش وی مینهد«ماویه»آنها را بقصر مخصوص خود میآورد،روز دیگر که خواستگاران بدربار رفته قطعات اشعار را که شب سروده بودند میخوانند کنیزها طبق دستور قبلی«ماویه»سفرههای ضیافت گسترده و جلو هریک از آنها همان را که شب«بماویه» داده بودند مینهند؛نابغه و مرد مدنی شرمنده میشوند و بدین ترتیب افتخار وصلت دختر پادشاه یمن،نصیب حاتم میگردد2."