خلاصه ماشینی:
"با این همه،در این تعاریف،تفکیک و مرزبندی روشنی صورت نگرفته و اساسا مرزهای این اصطلاحات ابداعی با اصطلاحات از پیش موجود همچون سنت، عرف،و حتی فرهنگ به طور کلی،مشخص نیست و بسیاری کسان هم که خواستهاند این نظر هالبواکس را شرح و تفسیر کنند خود متوجه ابهامهای این تقسیمبندی بودهاند؛مثلا گفتهاند که حافظهی تاریخی بخشی از حافظهی اجتماعی است و دربر دارندهی تاریخی است که خود مردم در ذهن دارند و الگوهای رفتاری یا ترجیحات افراد،جوامع و ملتها را همین حافظهی فردی و تاریخی شکل میدهد و عملا گفتهاند که حافظهی جمعی و تاریخی،عناصر اصلی تعیینکنندهی هویت ملی ملتها هستند(نک،ماروتیان 2007).
اگر میپذیریم که حافظهی تاریخی در واقع همان سواد یا دانش تاریخی است که عمدتا برنامهریزان آموزش و پرورش رسمی و دانشگاهها و رسانههای اغلب دولتی آن را شکل میدهند،عملا میتوان به بحث خاتمه داد و روشن کرد که به این ترتیب،اولا؛مردم هیچ کشوری فاقد حافظهی تاریخی نیستند زیرا مردم به صرف زندگی در یک کشور که صاحب دولت و حکومت و نظام آموزش و پرورش و رسانههای جمعی است، از سن شروع مدرسه تا فارغ التحصیلی از آموزشهای عمومی و بعد با تحصیل از دانشگاهها و نیز به عنوان مخاطبان رسانهها گروهی، کمابیش آموزش تاریخی میبینند و طبعا بر حسب استعداد یادگیری و توانایی به خاطرسپاری اطلاعات که به حافظهی فردی بیولوژیک هر یک از آنها وابسته است،مقداری سواد و دانش تاریخی پیدا میکنند یا به قول محققان مخاطب بحث ما،حجمی از حافظهی تاریخی در آن ملت شکل میگیرد."