چکیده:
این مقاله می کوشد کوه در فرهنگ باستانی ایران را به روش توصیفی و شیوه تحلیل محتوا،مورد بررسی قرار داده و باورهای اساطیری و افسانه های ایرانیان در باره کوه را تبیین و تحلیل کند و به آثار بزرگانی بپردازد که باورها و اعتقادات خود را با بهره بردن از این جلوه بی مانند هستی بیان داشته اند. کوه از نظر ایرانیان باستان اهمیت و اعتبار خاصی داشته و اغلب آیین ها و مراسم مذهبی آن ها در کوه ها برگزار می شده است.کوه برای آنان سر چشمه نور بوده و نقش جایگاه خدا یان و برگزیدگان را برای موجودات زمینی داشته است.از سویی دیگر،در پندار بعضی به دلیل بر افراشتگی،واسطه ای بین آدمیان وخدایان بوده است.اساسی ترین کارکرد اسطوره ای کوه ها بستر تقرب انسان به خدا یا خدایان بوده و جاذبه و کششی که بین انسان و خدا در اساطیر به چشم می خورد،برای به دست آوردن و در اختیار گرفتن این بستر مهم بوده است. کوه های افسانه ای و اساطیری نقش های مهمی در ارشاد و راهنمایی انسان ها دارند. برخی از این کوه ها سخنگو بوده اند و انسان های آزمند را با نکوهش به راه آورده اند و برخی دیگر مدفن بزرگان و عبادتگاه عابدان بوده است.بنا به اعتقادات مذهبی پیشینیان، بهشت جاودانی بر فراز کوه ها ست و این باور مذهبی و اسطوره ای به شکل آیین دفن مردگان در قلل کوه ها تجسم یافته است .زندگی در کوه،نشان بریدن از تعلقات دنیایی و پیوستن به علایق آن جهانی است که نشانه خضوع و خشوع انسان در برابر خالق یکتاست. شاعران از این جلوه بی مانند برای بیان اندیشه های خویش بهره گرفته اند و به تناسب وسعت اندیشه و دانش فرهنگی خود،به توصیف آن پرداخته اند.شاعران در آثارشان معمولا از کوه هایی یاد می کنند که همه سر به فلک کشیده،بلند و دست نایافتنی هستند و توصیفات آنان غالبا تداعی کننده کوه های اسطوره ای نظیر: البرز،قاف و سبلان و ... است که جایگاه تقرب انسان به خدایان به شمار می رفته اند و همچنین،جایگاه پارسایان و قهرمانان و مردان مقدسی بوده اند که در اوج توانایی و قدرت،برای رسیدن به جاودانگی و فره ایزدی در قلل کوه ها به خدا متوسل می شده اند و با قربانی ها و آیین ها ی مذ هبی در پی رسیدن به تقرب الهی بوده اند.
خلاصه ماشینی:
"در اشعار سنایی همۀ مظاهر هستی در برابر خدا سر به سجده میگذارند و از صمیم جان او را میپرستند،در این میان کوه نیز با سکوت خود در برابر خدا نماد خضوع کامل میشود: کند سجود وی از جان همه مکین و مکان کند خضوع کمالش همه جبال و رمال (همان:350) 4-3-خاقانی خاقانی از جمله شاعرانی است که از فرهنگ باستانی ایران و اسطورهها و افسانههای کهن اطلاع کافی دارد،به همین علت نسبت به دیگر شاعران توجه بیشتری به اساطیر و فرهنگ ایرانی دارد و شاخصههای اصلی شعر او،تصویرهای اساطیری اوست.
خاقانی خود را سیمرغی میداند که نامش همه جا هست،اما خودش پنهان است: اگر بدانی سیمرغ را همی مانم#که من نهانم و پیداست نام و اخبارم (خاقانی،1338:287) در اساطیر و افسانهها کوه قاف گرداگرد عالم را فراگرفته است،و این باور افسانهای با تعبیر"قاف تا قاف"در شعر خاقانی انعکاس یافته: ساحری از قاف تا به قاف تو داری#مشرق و مغرب ترا دو نقطۀ قاف است (خاقانی،1338:87) 5-3-نظامی در شعر نظامی کوه،نماد انسان و رمز ایستادگی،پایداری،استواری،عظمت و قدرت است: رهایی خواهی از سیلاب اندوه#قدم برجای باید بود چون کوه گر از هر باد چون کوهی بلرزی#اگر کوهی شوی کاهی نیرزی (نظامی،1386 ب:349) به عرض دو میدان در آن تنگ جای#فشردند چون کوه پولاد پای (همان،الف:437) تصاویر زیبایی که در پیوند با کوه در آثار نظامی وجود دارد،نشان دهندۀ آگاهی عمیق او از فرهنگ باستان و اساطیری ایران است.
کوه از نظر ایرانیان باستان اهمیت و جایگاه خاصی داشته و میتوان گفت که اغلب آیینها و مراسم مذهبی در کوهها برپا میشده است و انسانها همواره ارزش آیینی و مقدسی برای آن قایل بوده و آن را گرامی شمردهاند،زیرا نزدیکترین مکان به آسمان است و از آنجا رسیدن به آسمان ممکن است و در اساطیر نیز کوه مقدس محور جهان به شمار آمده است که زمین و آسمان را به هم پیوند میدهد."