چکیده:
افسانه دهاک،مثال برجسته ای از دادو ستد افسانه ها و پیوندهای چند سویهاساطیر، در گستره جهانی ا ست. نمونه ای ا ست تمام عیار،از دگرگونی و دگردیسی یک نمود اسطوره ای،با همه بنیادها و بن مایه های دیرینش.نمود و کارکرد پتیاره ای اهریمنی از ویشوه روپه،اژدهای سه سراسطوره های کهن آریایی در ریگ ودا، تا اژی دهاک سه کله سه پوزه شش چشم،در اوستا،و از آن تا ضحاک ماردوش خون خوار،در متن های پهلوی و فارسی نو.این افسانه،از منشا تا آن چه که در دو اثر دوران میانه؛مینوی خرد و روایت پهلوی،و از آن تا شاهنامه می بینیم دچار دگرگونی و تحولات بسیاری شده است که نگارندگان در این جستار بر آنند تا با استناد بر این متن ها و مقایسه میانشان، تمایزات و تشابهات اسطوره ای- حماسی شخصیت ضحاک را نشان دهند.
خلاصه ماشینی:
"مجلۀ مطالعات ایرانی دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان سال یازدهم،شمارۀ بیست و یکم،بهار 1391 مقایسۀ شخصیت ضحاک در شاهنامه،مینویخرد و روایت پهلوی از حیث کارکرد اسطورهای-حماسی* دکتر مسعود روحانی دانشیار دانشگاه مازندران فاطمه قنبری کناری کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مازندران چکیده افسانۀ دهاک،مثال برجستهای از دادوستد افسانهها و پیوندهای چندسویۀ اساطیر، در گسترۀ جهانی است.
برداشت اخیر دکتر کزازی،با توجه به خواسته ضحاک در اوستا-تهی کردن هفت کشور از مردمان-و نیز در شاهنامه که مغز سر جوانان،خوراک ماران دوش ضحاک را تأمین کرده است و همچنین،اشارۀ روایت پهلوی به مردمخواری ضحاک،آنجا که میگوید:«هرکه آب و آتش و گیاه را نیاز دارد،پس بیاورید تا او را بجو»(روایت پهلوی،فصل 48:60)،صحیحتر به نظر میرسد.
در زند وندیداد،مطلبی هست که براساس آن،اوده/اودگ،به سروش،چهار نفری را که او را آبستن کردهاند،معرفی میکند،(حسینزاده،1384:29)،گرچه در هیچکدام از این سه اثر مورد بحث-مینویخرد،روایت پهلوی و شاهنامه-ذکری از نام مادر ضحاک نرفته،اما فردوسی،در عین ظرافت و به گونهای رسا،این خصلت پلید مادر ضحاک را آشکار میکند: -که فرزند بد گر شود نره شیر#به خون پدر هم نباشد دلیر مگر در نهانش سخن دیگر است#پژوهنده را راز با مادر است (116/46/1 ع117)2 مادر هوسبارهای که با لغزش خود،فرزند حرامش را به جان مردم ایران میاندازد.
در مجموع،میتوان چنینن برداشت کرد که گرچه وجوه و شاخصهای اسطورۀ اژیدهاک را در داستان ضحاک شاهنامه،به وفور میتوان یافت همچون: مارهای رسته بر کتف ضحاک-که نمودیست از اژدهای سهسر اوستا-،نیمهتمام ماندن مرگ ضحاک که به روز موعود،حواله شده است،و نیز کشندۀ ضحاک، فریدون،که برابر است با تریته آپتیۀ اساطیر و بسیاری نمادهای دیگر."