خلاصه ماشینی:
"چهارم:مشرکانیکه پیمان خود را مسلمانان تا موقع نزول این آیات محترم شمرده بودند ولی بیم آن میرفت که در آینده گستاخی ورزند؛ما تصور میکنیم که آیهء مورد بحث دربارهء این گروه نازل شده است؛چنانکه میگوید: و ان نکثوا أیمانهم من بعد عهدهم و طنعوا فی دینکم فقاتلوا ائمة الکفر: اگر(مشرکان)بعد از قرار داد؛پیمانهای خود را شکستند؛و بر دین شما طعنه زدند،با آنانکه پیشوایان کفرند نبرد کنید.
گواه ما اینستکه هرگاه شما آیات قبلی را در نظر بگیرید،تصدیق مینمائید؛که آن آیات وظیفهء تمام مشرکان را بیان کرده است،و یگانه گروهیکه حکم آنان گفته نشده بود؛همین گروه چهارم است که این آیه تکلیف مسلمانان را با آنها،روشن میسازد؛و ظاهر آیه آشکارا میرساند،که منظور تکلیف دستهایست که هنگام نزول آیه،دارای عهد و پیمان بودند و در پیمان خود باقی مانده و قدمی برخلاف آن برنداشته بودند؛این گروه جز همان جز دستهء چهارم،گروه دیگری نیستد نظریهء صاحب کشاف او(از این نظر که آیه 11 و 12 هردو با جمله شرطیه آغاز شده است،و بمنظور حفظ رابطه آیهء مورد گفتگو با آیهء قبل؛)معتقدست که این آیه دربارهء کسانی استکه آیهء پیش دربارهء آنها است؛و چون آیهء قبلی دربارهء مشرکانی است که ایمان آوردهاند چنانکه فرمود: فان تابوا و اقاموا الصلوة....
شاید کسی تصور کند که اول مصداق این آیه؛همان گروه مرتدین است؛که پیمانها و عهدهای خود را شکستند ولی بایست دقت کرد و دید که آیا آنها معاهد بودند؛یا مسلمان؟ بطور مسلم باید گفت:مؤمن بودند؛و در ردیف خود مسلمانان قرار داشتند،با این حال چطور صحیح است که بگوئیم آنها،از مصادیق آیه هستند،در صورتیکه کوچکترین پیمان و عهدی با پیامبر نداشتند؛و یگانه رابطهء آنان همان رابطهء معنوی-ایمان-بود."