خلاصه ماشینی:
"در این باره دو وجه میتوان گفت:اول هجرت در آنروزها مقدمه جهاد بود؛و تا بسوی «مدینه»هجرت نمینمودند؛«جهاد»ممکن نبوده است دوم اینکه کسانی این دو عمل را مساوی میدانستند؛و تصور میکردند که کردارهائیکه در حال کفر از آنان سر زده با کاریکه مرد مؤمن انجام داده است؛یکسان است،درحالیکه پساز اسلام آوردن مبادرت بمهاجرت نمینمودند از این نظر؛در این آیه«مهاجرت»را نیز پیش کشیده است و خود این آیه گواه گفتار پیش است که دربارهء«علی علیه السلام»که مؤمن و مجاهد بود،و«عباس و شیبه»نازل گردیده که در دوران کفر؛عهدهدار این دو منصب سقایت و تعمیر مسجد الحرام بودند؛و پس از اسلام آوردن،مهاجرت نکردند.
اثر طبع:آقای اسماعیل صفاهانی اقتباس از حکایت معروف گلستان سعدی علامة الفقه الصمت و السکوت خاموشی نشانه دانائی است جوانی خردمند و والا گهر که در هر فنی بود صاحبنظر بدی طبع او همچو آب روان سخندان چو«سحبان»بنطق و بیان نشستی چو در جمع دانشوران ز گفتار بستی زبان در دهان پدر گفتش ای هوشمند ز من چرا لب فرو بستهای از سخن؟ چرا هرچه دانی نگوئی بجمع؟ که روشن کنی جمع ما را چو شمع چنین گفت آزادهء هوشمند جوابی پسندیده و ارجمند!"