خلاصه ماشینی:
"دختر فکر بکر من،غنچه لب چو واکند از نمیکین کلام خود،حق نمک ادا کند طوطی طبع شوخ من؛گر که شکر شکن شود کام زمانه را پر از،شکر جانفزا کند بلبل نطق من ز یک نغمه عاشقانهای گلشن دهر را پرا از،زمزمه و نوا کند خامه مشکسای من،گر بنگارد این رقم صفحه روزگار را،مملکت ختا کند منطق من هماره بندد چو نطاق نطق را منطقه حروف را،منطقة السماء کند شمع فلک بسوزد از،آتش غیرت و حسد شاهد معنی من ار،جلوه دلربا کند نظم برد بر این نسق،از دم عیسوی سبق خاصه دمیکه از مسیحا نفسی ثنا کند وهم باوج قدس ناموس اله،کی رسد؟ فهم که نعت بانوی،خلوت کبریا،کند ناطقه مرا مگر،روح قدس مدد کند تا که ثنای حضرت:سیده نسا کند فیض نخست و خاتمه،نور جمال فاطمه چشم دل ار نظاره در مبدء و منتهی کند صورت شاهد ازل؛معنی حسن لم یزل وهم چگونه وصف آئینه حق نما کند مطلع نور ایزدی،مبدء فیض سرمدی جلوه او حکایت از،خاتم انبیا کند بسمله صحیف فضل و کمال و معرفت بلکه گهی تجلی از؛نقطه تحت«با»کند دائره شهود را نقطه ملتقی بود بلکه سزد که دعوی،لو کشف الغطا کند حامل سر مستسر،حافظ غیب مستتر دانشاو احاطه بر؛دانش ماسوی کند عین معارف و حکم،بحر مکارم و کرم گاه سخا محیط را،قطه بیبها کند لیلة قدر اولیاء،نور نهار اصفیا صبح جما او طلوع،از افق علا کند بضعه سید بشر،ام ائمه غرر کسیت جز او که همسری،باشه لافتی کند وحی نبوتش نسب؛جود و فنوتش حسب قصهای از مروتش سوره«اهل اتی»کند دامن کبریای او،دسترس خیاله نه!"