خلاصه ماشینی:
"دراواخر دهۀ سوم قرن بیستم،احمد حسن الزیات مجلۀ«الرسالة»را که نمونههایی جالب و زیبا از داستانهاینو عربی در آن چاپ میشد،ارائه کرد و پس از آن مجلۀ«الروایة»را که بیشتر از داستانهای ترجمه شده سودمیجست،منتشر ساخت-هر چند هزینۀ چاپ و اندکبودن خوانندگان،حسن الزیات را بر آن داشت تا انتشارآن را متوقف کند-بدین ترتیب علاقهمندان به قصه وداستان،از بهترین مجلۀ داستانی عرب محروم شدند.
چند سال بعد سبک«مقامات نویسی»که ازسبکهای میانۀ ادبیات عرب بود توسط برخی ازنویسندگان دنبال شد-که البته آنان فقط به موضوعاتکهن میپرداختند و با مسائل روز و مسؤولیتهایزمانی،رابطۀ کمتری داشتند-کهنترین و بهترین اثراین گروه که از نظر محتوا به مفهوم داستاننویسیامروزی نزدیک است«عیسی بن هشام»نام دارد ونویسندۀ آن شخصی به نام مویلحی است.
این نویسندهکوشیده است با طرح مسائل غیر عادی و نامتعادل،جنبههای مختلف زندگی مردم زمان خود رامورد بررسی قرار دهد و طبق معمول،با زبانی گیرا ودلنشین به تصویر آن بپردازد.
اونویسندهای واقعگراست(معمولا در داستانهایواقعگرایانۀ نویسندگان مصری،موقعیت و شرایط جامعۀمصر از دو جهت انعکاس مییابد؛یکی از جهت زندگیروستایی و سادگی،قناعت،عقبماندگی و بینوایی آنانو دیگر از جهت زندگی شهری و بویژه ظاهر فریبندهو کاستیهای اجتماعی و اقتصادی آنان)(5) محمد حسنین هیکل خود درخانوادهای روستایی در مصر متولد شده است،از این رودر داستان«زینب»زندگی کشاورزان و روستاییها را بهگونهای بی سابقه توصیف میکند.
هر چند استادو برادرش محمد تیمور در نوشتن داستانهای کوتاه براو پیشی گرفته است،اما او این هنر را گسترش دادو همۀ توان خود را برای رشد و بالندگی آن به کار برد.
شهریار سعی میکندبرای رسیدن به معرفت از زندان واقعیتهای موجود واز بند مکان رها شود ولی چون موجودی مادی ومحدود است توانایی این کار را ندارد و مجبور میشودبه جایگاه خود بازگردد و چون باز میگردد با خیانتشهرزاد روبهرو میشود و کارش به درماندگی وبیچارگی میانجامد."