چکیده:
<P> این مقاله بر آن است تا تعریف با "حد" و مشکلات آن را مورد نقد و بررسی قرار دهد. مؤلف معتقد است که تعریف با حد که در منطق و فلسفه از آن سخن به میان میآید، مشکلی را حل نمینماید. از میان فلاسفه اسلامی سهروردی تعریف با حد یعنی تعریف با جنس و فصل را ممکن ندانسته و در نتیجه روش مشائیان را در این باره نادرست میشمارد. او پیشنهاد میکند که در شناخت اشیاء باید از مجموعهای از لوازم هرچیز که به آن اختصاص دارد بهره برد. نویسنده با نقل اعتراضهای تعریف حدی، نکات دیگر را نیز در کاستی های تعریف با حد مطرح میکند. سپس با تأیید دیدگاه فارابی موضوع عبور از "حد" و لوازم آنرا پیشنهاد مینماید.</P>
خلاصه ماشینی:
"(12) و اما اشکال دوم، یعنی امکان ذاتیات دیگر، اگرچه بر مبنای علیت صورت، میتوان به وحدت فصل، استدلال کرد، اما آیا فصل به ضمایم دیگری به عنوان اجزاء علت، یا شرایط آن همراه نیست؟ و نیز آیا یک نوع نمیتواند، جز فصل و جنس خود، ذاتی دیگری در عرض اینها داشته باشد؟ چرا؟ 2- اشکالهای ما بر نظر مشاء اشکال سوم تعریف مشایی که برای نخستین بار، من آن را مطرح میکنم، عبارت است از اینکه حد برگرفته از نظام ماده و صورت ارسطویی است.
3- دوقطبی کردن ذهن با این پیش فرض که حد و تعریف، همه حقیقت و ذات موجودات را دربر دارد، طبعا هر ذهنی اگر آن حد و تعریف را داشته باشد، نسبت به حقیقت و ذات موجودی که تعریف شده است، هیچ مجهولی نخواهد داشت و هر کسی این حد و تعریف را با همین ترکیب نداند، آن موجود را نشناخته است.
(22) 4- پیشنهادهای ما برای رهایی از مشکلات یاد شده و چندین نتیجه و تبعات دیگر، موارد زیر را پیشنهاد میکنیم: 1- بازگشت به فارابی این بازگشت در مبانی زیر است: الف - انسان در این دنیا، تنها با حواس خود سرو کار دارد و با حقایق معقول و مجرد، جز با تخیل آشنا نمیباشد.
نتیجه گیری نتیجه آنکه ما اگر تعریف با حد را که امروزه مبنای خود را از دست داده است کنار گذاشته و به تعریف پدیدها با ترکیبات و لوازم و خواص و آثاربازگردیم نه تنها ذهنمان را از چهارچوب مفاهیم محدود نجات داده ایم بلکه در موارد زیادی از جمله در سخن گفتن از خدا مشکلات پیش را نخواهیم داشت."