چکیده:
نظریهپردازان تمدن، عوامل مختلفی را برای شکلگیری یک تمدن برشمردهاند و گاه به تأثیر باورهای دینی در فرایند توسعه و پیشرفت تمدن
توجه داشتهاند؛ ولی عنصر دین به عنوان جوهرهی تمدن، هنوز جایگاهی شایسته در این نظریهها نیافته است. از سوی دیگر دربارهی نقش و
رسالت دین اندیشمندان دینشناس و جامعهشناسان دین دیدگاههایی متفاوت ارائه کردهاند. اگر تمدنسازی را نیز در حیطهی هدایت که رسالت
اصلی دین است، بدانیم؛ آن گاه میتوانیم از توانمندی دین و آموزههای دینی در حوزهی تمدنسازی و ساز و کار آن سخن به میان آوریم.
آموزههای دین در حوزهی تمدنسازی با هر قوت و توانی که باشد، بسان بذری است که اگر در محیطی مناسب افشانده نشود عینیت و تحقق
بیرونی نخواهد یافت. بررسی وضعیت ایران قبل و پس از ظهور اسلام و نیز بررسی وضعیت جامعهی یکپارچهی اسلامی پیش و پس از گرویدن
ایرانیان به این جامعه میتواند ما را به سمت درکی کلیاز تعامل آنها رهنمون باشد. مطالعات تاریخی نشان میدهد که یکی از سرزمینهایی که
اسلام توانست توانمندی خود را برای تمدن سازی در آن به اثبات برساند، ایران زمین بود. در نگاهی کلی میتوان گفت برترین خدمت ایران به
اسلام فراهم ساختن زمینهای برای تجلی قدرت تمدنسازی دین بود و از جمله خدمتهای اسلام به ایران نیز جهت دادن به توان تمدنی ساکنان
این سرزمین کهن بود.
خلاصه ماشینی:
"نظریهپردازان تمدن، عوامل مختلفی را برای شکلگیری یک تمدن برشمردهاند و گاه به تأثیر باورهای دینی در فرایند توسعه و پیشرفت تمدن توجه داشتهاند؛ ولی عنصر دین به عنوان جوهرهی تمدن، هنوز جایگاهی شایسته در این نظریهها نیافته است.
14 اگر آثار مستشرقان را دربارهی تمدن اسلامی از این منظر با یکدیگر مقایسه نماییم، میبینیم که در نگاهی نقلی و تاریخی محض به تمدن اسلامی، بحث دین و باورهای دینی به عنوان بخشی غیر قابل انکار در تمدن اسلامی خود را نشان میدهد، یعنی یک تاریخنگار تمدن اسلامی هیچ راهی جز اختصاص دادن بخشی قابل توجه از گزارشهای تاریخی خود به مظاهر رفتاری، فکری، نهادی و نمادی اسلام ندارد.
تجربهی تاریخی مسلمانان نیز گواه این است که وقتی دین توجه خود را به جامعه معطوف میدارد و دینداران خود را پایبند عمل به تعالیم اسلامی بدانند، جامعهی اسلامی الزاما به سوی یک جامعهی برخوردار از تمدن حرکت خواهد کرد.
2. البته منابعی دربارهی وجوه مختلف تمدن از جمله فلسفهی تمدن نوشته و یا ترجمه شده است، ولی هنوز راهی دراز تا شکلگیری یک رشتهی علمی مستقل به نام علم تمدنشناسی داریم، دربارهی فلسفهی تمدن، کتاب احمد محمود صبحی با عنوان، فی فلسفة الحضارة و نیز کتاب آلبرت شفیتزر که با عنوان فلسفة الحضارة به عربی ترجمه شده است، قابل توجه است.
محمد محمدی که دربارهی تأثیر ادبیات ایران پیش از اسلام بر ادبیات اسلامی و عربی تحقیقاتی ارزشمند انجام داده است در نخستین بخش از کتاب آداب اللغة العربیة و تاریخها در بحثی با عنوان بدء ظهور عناصر ایرانیه فی الادب العربی (ص 143 به بعد) تلاش کرده است نقطهی آغاز این تأثیرگذاری را نشان دهد."