چکیده:
در باب وحدت و کثرت وجود، دیدگاهها و نظرات متفاوتی در فلسفه و عرفان اسلامی مطرح
شده است. این نوشتار، در پی آن است که در یک بحث تطبیقی، این دو دیدگاه را به نحو
مبسوطتری تبیین کند. برای نیل به این مقصود و برای روشنتر شدن موضوع بحث، مقالۀ
حاضر ابتدا به طور اجمال اشارهای به دیدگاه منسوب به فلسفۀ مشاء در این موضوع
دارد؛ سپس نظر حکمت متعالیه و پس از آن، دیدگاه عرفان اسلامی را بیان میکند و
بالاخره به مقایسه و ذکر نقاط اشتراک و افتراق این دو دیدگاه میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"عناصر محوری نظریة تشکیک خاصی را میتوان در چهار عنصر زیر خلاصه کرد: الف) حقیقی بودن کثرت موجودات در خارج ب) حقیقی بودن وحدت وجودات خارجی ج) اینهمانی عامل وحدت و کثرت ( عینیت بین مابهالامتیاز و مابهالاشتراک وجودات خارجی) د) سریان داشتن وحدت در کثرت صدرالمتألهین در تبیین این نکته که چگونه وحدت با کثرت جمع میشود و اینکه چگونه میتوان گفت یک حقیقت وحدانی، متکثر است، از این وحدت، به وحدت سریانی تعبیر میکند؛ نوعی وحدت که نه تنها در مقابل کثرت و غیر قابل جمع با آن نیست، بلکه حقیقتی است که میتواند کثرت را هم در خود جمع کند، یعنی در عین حال که واحد است، کثیر هم میتواند باشد[1].
وحدت شخصیة وجود از دیدگاه عرفانی مصداق بالذات وجود، واحد بوده که همان ذات حق سبحانه میباشد و چون این ذات، اطلاق داشته و لایتناهی است، لذا تمام کثرات در عین اینکه غیر از یکدیگر بوده و کثرت نفس الامری دارند، اما مصداق بالذات وجود نیستند، بلکه همگی بوجود حق و به حیثیت تقییدیة شأنیة حق، موجود هستند.
(همان: 24) نتیجه همانگونه که تاکنون مشاهده شد، از منظر عرفانی، وجود دارای وحدت شخصیه بوده و مصداق بالذات وجود، واحد است و کثرات، نه بعنوان مراتب حقیقی وجود، بلکه بعنوان مظاهر، تعینات، شئون و اطوار حقیقت وحدانی وجود (حق سبحانه)، مطرح هستند و تشکیک، در بین این مظاهر راه دارد."