چکیده:
نویسنده در این نوشتار ، به مبحث نقد حدیث پرداخته و آن را از دیدگاه محققان اسلامی
و خاورشناسان مورد بررسی قرار داده است . وی ، ضمن بیان تفاوت میان مبنای
حدیثپژوهی مسلمانان ( اسناد ) و خاورشناسان ( متن ) ، روش هر دو گروه را در نقد حدیث
توضیح داده است . ادامه مقاله به بیان اقسام واضعان از دیدگاه ابن جوزی اختصاص دارد
و نویسنده به هفت گروه واضع حدیث اشاره میکند که ابن جوزی در مقدمه کتاب
الموضوعات به آنها پرداخته است .
خلاصه ماشینی:
"با چنین اوضاع و احوالی ، موضع حدیثپژوهان مستقل اسلامی قابل مقایسه با متخصص فن فرمانشناسی (2) است که به خوبی میداند قشرهای گوناگون مردم تمایل داشتهاند از طریق وضع سند برای خود عنوان و اعتباری دست و پا کنند و در عین حال ، بنا به دلایلی معتقد است که اسناد اصیلی نیز وجود دارد .
یکی از دلایل اصلی این تحول ، آن بود که معلوم شد شناخت دقیق خاستگاه ، نوع ، هدف و محتوای این جعلها ارزشمندترین معیارهای منفی برای تمییز میان اصیل و جعلی است ؛ مثلا اگر جعلی بسیار خوب صورت گرفته بود ، دانستن این نکته اهمیت مییافت که در محیط پیدایش این جعل ، آن عناوین فقهی جعلی احتمالا مورد توجه خاص بوده و از این رو ، به عنوان « جعلهای نافذ » شهرت مییافتند .
(10) ابزار مورد استفاده زنادقه برای گسترش احادیث موضوع ، به گفته خودشان از این قرار است : آنان احادیث جعلی خود را به گونهای مخفیانه به مکتوبات راویان و عالمان مشهور و معتبر حدیث وارد میکردند (دس / یدس) .
به نظر من ، با توجه به مسائل طرح شده در این مقاله ، نکته اساسی در این عبارات موجز و نظاممند از مقدمه ابنجوزی در بررسی احادیث موضوع آن است که : در حال حاضر ترسیم مدلی کلی و در نتیجه قابل انتقال از زمینه تاریخی وضع حدیث ـ که از سنت مستقل اسلامی آغاز شود ـ دست کم از حیث نظری امکانپذیر شده است ."