چکیده:
فلاسفه در طول تاریخ، تلاشهای فراوانی برای اثبات وحدانیت خداوند به انجام
رساندهاند. ملاصدرا در این میان، به طور مفصل، به نقد و تهذیب این براهین
پرداخته و تا حد زیادی آنها را از نقص و ضعف پیراسته است، به گونهای که از میان
همه براهین موجود، فقط برهان «صدیقین» و برهان «نفس» را تمام و صحیح میداند.
نوشته حاضر به بررسی و نقد اجمالی رویکرد ملاصدرا در اثبات توحید باری تعالی
پرداخته و به ضعفها و نقصهای برخی از براهین وی میپردازد. در این نوشته، برخی از
تقریرهای برهان «صدیقین»، که توسط فلاسفه بعدی اصلاح و ارائه شده، معرفی میشود.
برهان «نفس» نیز دارای اشکالاتی است که مورد اشاره قرار میگیرد. همچنین برهان
«وحدت عالم» مورد خدشه جدی قرار گرفته و بازخوانی شده است. از سوی دیگر،
برهانناپذیری خدا و مبانی هستیشناختی توحید در فلسفه ملاصدرا بررسی و ارائه شده
است.
خلاصه ماشینی:
"([16]) مقدمه مهم این برهان این است که اگر حقیقت واجب تعالی در ذات خود، مصداق واجبیت است، پس لازم است که از هر حیث مصداق وجوب باشد; زیرا اگر قرار باشد که از جنبهای کمالی و وجودی مصداق وجوب و وجود نبوده و از سایر وجوه بوده باشد، آنگاه در ذاتش، جهت امکانی یا امتناعی نهفته است که فاقد آن بوده و فعلیت و تحصل ندارد و بنابراین، ذاتش از وجوب و غیر وجوب (امکان یا امتناع) مرکب خواهد بود که در این صورت، در واقع، مصداق واجبیت نخواهد بود.
برهان صدیقین پیش از بیان برهان «صدیقین» تذکر اجمالی یک نکته ضروری است: ملاصدرا در بسیاری از موارد که توحید واجب تعالی را بر پایه مسائل هستیشناختی و اصول فلسفه اولی (یعنی: اوصاف وجود) به اثبات رسانده، برهان مستقلی برای این منظور مطرح کرده است.
([63]) اگرچه طرفداران این برهان به شدت از آن دفاع کرده و حتی برخی از متکلمان مثل ابوحامد غزالی، فخر رازی، تفتازانی، قاضی ایجی و دیگران([64]) بیانهایی با تعابیر وجودی از آن ارائه دادهاند، اما محتوا و چارچوب آن مفهومی بوده و نمیتوان بیدلیل و صرفا با استناد به گزارشهای نادرست متکلمان متعصبی همچون اشاعره یا معتزله، بر وجودی بودن آن اصرار ورزید; زیرا آنها از بیان فلاسفه فقط به قصد اثبات جدلی توحید واجب بهره میجستند، نه برای تبیین واقعا فلسفی از آن."