چکیده:
بی شک علم تاریخ در کانون علوم اسلام به عنوان پل ارتباطی در تفهیم وضع گذشته و
موجود و جاری انسانی قرار دارد. اگر اعتقاد داشته باشیم که حیات ذهن، همواره مستلزم
دیدگاه های نقادانه، مجادله و بحث و گفتوگوست، باید پذیرفت که اندیشه های فوکو نیز
مانند سایر متفکران و فیلسوفان دیگر، همواره در حال پیشرفت، تکامل و دگرگونی بوده
است. به طور کلی فوکو از افقهای خاصی به کلیه شاخصه های علوم اجتماعی می نگرد و
مدعی است که نباید خود را درون یکی از اندیشه های علمی محبوس کرد. فوکو سعی کرده
همانند کانت به آسیب شناسی زمان حال بپردازد. وی با عرضه دو روش دیرینه شناسی دانش
و تبارشناسی قدرت و حقیقت به تبیین این مسئله پرداخته و صورت بندی معرفتی عصر مدرن
را در مقایسه با گذشته مشخص نموده است. در تفکر فوکو مفهوم بسیار متفاوتی از تاریخ
وجود دارد که عمدتا متأثر از تفکر نیچه است، مفهومی که عمیقا با نظریه پیشرفت در
تاریخ مغایرت دارد. به طور کلی در زمینه بررسی آرا و اندیشه های فوکو چندین نکته
اساسی وجود دارد که با روشن شدن آن ها می توان به دغدغه و مسئله اساسی او پی برد.
خلاصه ماشینی:
ژانهیپولیت پس از مطالعه رساله فوکو به او توصیه میکند که چون رسالهاش عمدتا بحث تاریخی است و نه تحلیل فلسفی، مسئولیت راهنمای این رساله را بهژرژکانگیهم، استاد تاریخ علوم زیستی در اکول نورمال واگذار کند.
مثلا فوکو در مقدمه کتابتاریخ دیوانگی هدف خود را از نوشتن این کتاب این گونه اعلام میکند: ما باید تلاش کنیم تا در تاریخ به آن نقطه صفر در سیر جنون دست یابیم؛ یعنی زمانیکه برداشت انسان از جنون یکدست و نامتمایز بود، زمانی که مرزبندی میان عقل وجنون هنوز خود مرزبندی نشده بود.
در دهه 1980م فوکو یکبار دیگر هدفخود را تغییر داد و هدف نهایی و طرح کلی خود را این گونه اعلام کرد: قبل از هر چیز دیگرمایلم بگویم که هدف کارهای من در خلال بیست سال گذشته چهبوده است؛ هدف من پرداختن به تاریخی از شیوههای گوناگونی بوده است که بهموجب آنها انسانها در فرهنگ ما به سوژههایی تبدیل شدهاند.
به عبارت دیگر ـ همانطور که قبلا بیان کردیم ـ فوکو در مقابل اعتقاداتتاریخسنتی، میخواهد خصلت منفرد و پراکنده رخدادهای تاریخی را بررسی کند،به همین دلیل او در کتاب نظم اشیاء: دیرینهشناسی علوم انسانی تأکید میکند کهدیرینهشناسی باید هر اتفاق و حادثهای را در همان دوره خاص خود و در همانساختار کلی آن بررسی کند.
اما به هرحال فوکو مفهوم گسست را در روش دیرینهشناسی برای مقابله بامفاهیم رایج در تاریخ سنتی، یعنی تداوم، پیوستگی و پیشرفت به کار میبرد تاروش و هدف خود را کاملا از متفکران گذشته مشخص نماید.