خلاصه ماشینی:
"البته در اینجامعه،نهاد دین با کارویژههای خاص خود وجود دارد،اما دربارۀ نسبتهای متصور بین دین و جامعه،نظریهپردازان علوم اجتماعی دیدگاههای بسیاریرا مطرح کردهاند که آنها را در کل میتوان به دودستۀ ایجابی و سلبی تقسیم کرد: 1.
آنهابرای تقویت ادلۀ خود دربارۀ اینکه میتوان دربستر مدرن،جامعۀ دینی ایجاد کرد،میگویند:چه کسی توانسته است این موضوع را اثبات کندکه بشر قبل از مدرن شدن در جامعۀ ما یا درجامعۀ غربی دیندارتر از بشر امروز بوده است.
نرخ بالای دینداری در بعضی از جوامعمدرن،ظهور جنبشهای دینی جدید در دنیایمدرن،دینداری بعضی از رهبران متجدد یامتجدد بودن بعضی از رهبران دینی،به ویژه درکشورهای در حال توسعه،و حضور برخی عناصرمدرن در زندگی فردی و اجتماعی مؤمنان ازمستمسکهای دیگری است که معتقدان بهامکان همزیستی دین و مدرنیته از آنها استفادهکردهاند تا دیدگاه خود را توجیه کنند.
این دو نوع عکس العمل طرد یاتطابق است؛یعنی جنبشهای دینی یا مجبورشدهاند مدرنیته را طرد کنند یا به اجبار با آنتطابق پیدا کردهاند پیشفرض پیتربرگر این استکه مدرنیزاسیون فراتر از یک تجربۀ بشری،بلکه(به تصویر صفحه مراجعه شود)اصلی تاریخی و امری محتوم برای بشر است.
معنای سخن یادشده این نیستکه جریان دینی طردکنندۀ مدرنیته اصلا بهشرایط زمانه توجهی نمیکند؛در میان گروههاییکه ذیل این جریان قرار میگیرند نیز میزانی ازتوجه به اوضاع نیز وجود دارد؛البته این توجه درگروههای متفاوت کم یا زیاد میشود.
نسبت اسلام و مدرنیته در پایان در پاسخ به آن دسته از اندیشمندانحوزۀ جامعهشناسی دین که ایجاد جامعۀ دینیبر بستر سکولار جهان امروز را ممکن میدانند بایدگفت اولا در ادیان اشتمالی مثل اسلام،بین جامعۀدینی،دین و دیندار تفاوت وجود دارد."