چکیده:
معرفتشناسی اصلاح شده که گاه به آن معرفتشناسی کالوینیستی نیز گفته میشود، یکی از شاخههای نوپیدای معرفتشناسی دینی است که به طریقی نو از باور دینی دفاع میکند. طرفداران این مکتب نه دفاع ایمانگرایانه و غیرعقلانی از دین را میپذیرند و نه استدلال ورزی برای دفاع عقلانی از دین را راه مناسبی میدانند. این اندیشهوران برای تبیین دیدگاه خود، سراغ مبانی معرفتی غرب درگذشته میروند و معتقدند که تاکنون بیشتر کوششهای عقلانی برای دفاع از دین در قالب مبناگرایی کلاسیک که دیدگاه رایج و حاکم بر اندیشه غرب است، صورت پذیرفته. منتقدان به دین نیز با همین پیشفرضها به انتقاد از دین پرداختهاند؛ اما به گفته آنها، این دیدگاه، امروزه در معرض انتقادات متعددی قرار دارد و دیگر نمیتوان بر اساس آن، از باورهای دینی دفاع کرد یا آنها را مورد حمله قرار داد. آلوین پلانتینگا، فیلسوف دین و نماینده سرشناس مکتب معرفتشناسی اصلاح شده، بیش از همه از این رویکرد جانبداری میکند. دیدگاه وی در این زمینه را میتوان تحت عنوان مقاله معروفش چنین خلاصه کرد: «ایا اعتقاد به خدا، واقعا پایه است؟»
در این نوشتار، پس از تبیین دیدگاه پلانتینگا درباره معرفتشناسی اصلاح شده، به نقد و بررسی این دیدگاه خواهیم پرداخت
خلاصه ماشینی:
"مقصود آنها از توجیه نیز همان معنای وظیفهشناختی آن است؛ اما این مسأله به نظر پلانتینگا بسیار روشن است که معتقد به خدا میتواند در باورش به خدا موجه باشد؛ اگرچه باورش را به شیوه پایه أخذ کرده باشد؛ برای مثال، شما درباره شبهات وارد شده به باور دینی، از جمله شبهه فروید و مارکس، به خوبی تأمل میکنید؛ اما بعد از این تأملات، باز این مسأله را بسیار آشکار مییابند که واقعا شخصی در جایگاه خدا وجود دارد.
به عبارت دیگر، پلانتینگا اعتقاد دارد: همواره این گونه نیست که اگر کسی درباره پذیرش باوری، متقاعد نمیشود دلالت برناآگاهی متقاعد کننده به آن باور کند و به طور کامل موجه است که متقاعد نشدن شخص به علت طفولیت و عدم رشد یا ترس وی باشد؛ پس مطابق یا مبناگرایی کلاسیک که علم را منوط به موجهبودن میداند و موجه بودن را به قابلیت اثبات معلوم (از زمینه مشترک یا باورهای پایه و یقینی) تفسیر میکند، موافق نبودن دو طرف منازعه کننده در اثبات یک مطلب، نشانه ناآگاهی آن دو طرف است؛ ولی به طور کامل موجه و معقول است که ما این عدم توافق را ناشی از اشخاص و نه ناشی از ناآگاهی آنان به مطلب مورد منازعه بدانیم؛ بنابراین معرفتشناسی اصلاح شده، ملزم نیست با ترک مبناگرایی کلاسیک و تصویری که از علم ارائه میداد، به دام نسبیت رورتی دچار شود؛ بلکه میتواند به علم وفادار بماند پینوشتها1."