چکیده:
این مقاله درصدد تبیین و نقد نظریه هرمنوتیکی دیوید تریسی است. تریسی در مقام ارائه نظریه خود، نگرش گادامر را محور سخن خود قرار داده و در تکمیل نقایص آن میکوشد. در جهت این هدف، وی خوشبینی بیش از حد گادامر به سنت را مورد انتقاد قرار داده، هرمنوتیک بدگمانی را بر پارهای موارد لازم شمرده و عنصر (تبیین) را نیز بر آن میافزاید. مقاله حاضر در مقام پاسخ به این پرسش است که آیا اصلاحاتی که تریسی درباره مدل هرمنوتیکی گادامر انجام داده است میتواند آن را مدلی قابل قبول سازد.(1)
خلاصه ماشینی:
"در تفسیر سنت چه در معنای عام آن که شامل تمام میراث فکری و ارزشی جامعه اعم از ادیان، آداب و رسوم فرهنگی و اخلاقی، اسطورهها و حتی خرافات نیز میشود، و چه در معنای خاص مذهبی آن که در بردارنده تمام عقاید، آداب، رسوم و ارزشهای دینی جامعه است، هرمنوتیک سوءظن، کارایی نسبی دارد، یعنی شایسته است که تبیینکننده عقاید دینی و مفسر متن، ابتدا نگاهی تردیدآمیز به محتوای تفاسیر دیگران درباره آن متن بیفکند تا بتواند به نقایض و اشتباهات احتمالی آنها پی برد؛ اما هرمنوتیک سوءظن در فهم اولیه متن، همیشه کارایی ندارد؛ بلکه در فهم متونی که کشف مقصود مؤلف و گوینده مورد توجه ویژه است، به فهم صحیح مضر خواهد بود؛ برای مثال، اگر پزشک نسخهای برای بیمار خود بنویسد و تعداد معینی از داروهای خاصی را برای درمان وی تجویز کند، بیمار در فهم معنای عبارات، نام داروها، تعداد لازم مصرف آنها و کیفیت استفاده از آنها حق نگاه بدبینانه ندارد.
در فهم یک نقاشی یا اثر هنری، هدف تولیدکننده آن این است که افراد به فکر فرو روند و هر کس فراخور حال خود برداشتی از اثر هنری داشته باشد؛ اما اگر کسی چک کشیده و مبلغی در آن نوشته که از بانک برداشت شود، یک ریال هم اجازه اضافه و کمکردن را نمیدهد یا اگر قاضی حکمی در مورد فردی صادر کرده باشد، مجرم ذرهای اجازه دخالت فهم خود در عمل به محتوای داوری را ندارد یکی از مشکلات رویکرد گادامر این است که تحلیل فهم از یک اثر هنری و نوع تعامل میان متن و اثر در آن را بر تمام انواع فهمها تعمیم داده است؛ در حالیکه ـ چنانکه گفته شد ـ این میزان در همه انواع فهمها بهطور مساوی وجود ندارد."