خلاصه ماشینی:
"به عنوان مثال،به دلیل اینکه آموزش رسمی کشور بیشتر متمایل به مباحث تئوریکی و نظری است لذا نیروی کاری که تحویل جامعه میدهد در عمل و اجرا نمیتواند وظایف محوله را به خوبی انجام دهد (بجز رشتههای پزشکی و برخی از رشتههای مهندسی)به عبارت دیگر،نظام آموزشی به جای اینکه به افراد بیاموزد چگونه باید کارخانهها،کارگاهها و ادارات را اداره کرد،تأکید بسیار زیادی بر روی موضوعات کلاسیک دارند.
البته بسیاری از کشورها گرفتار این مشکل میباشند و به همین دلیل نیز آموزشهای پیش از اشتغال با هدف آماده کردن افراد جوان جهت کار مؤثر به وسیله آموختن دانشها و مهارتهای لازم رواج یافته است،که باز این هم در کشور ما جایگاه حقیقی خود را پیدا نکرده است و متأثر از شرایط حاکم بر کل نظام آموزشی میباشد.
این عوامل در اختیار مدیر دستگاه نبوده و لذا او نمیتواند آنها را تغییر دهد ولی میتواند آنها را بشناسد و این شناخت در اتخاذ (در بسیاری از کشورهای در حال توسعه ازجمله ایران،روابط مدیر و کارکنان بیشتر به صورت یک رابطه حاکم و محکوم است و به شکلی است که تقریبا تمامی حرفهای مدیر باید جامه عمل بپوشد و روح مشاوره و همکاری میان مدیریت و نیروی کار در بسیاری از جاها وجود ندارد و یا در حداقل خود قرار دارد.
از طرف دیگر به دلیل رشد بالای جمعیت و فقدان کار تولیدی دولت مجبور است تعداد زیادی از افراد فعال جامعه را که دارای تخصص کافی نیز نیستند،به استخدام خود درآورد که این موجب تورم نیروی کار در بخش دولتی و کاهش بهرهوری میگردد."