چکیده:
در این مقاله ابتدا شواهدی بر پیدیاش رویکرد اعتدالگرایانه در معرفتشناسی معاصر ارائه کرده و نشان میدهیم که طرفداران این رویکرد با کاهش سطح انتظارات خود از تحقیقات معرفتشناختی،معیارهای معتدلتری را برای معرفت و توجیه ارائه کردهاند.سپس به پیامدهای این رویکرد در معرفتشناسی دینی اشاره کرده و برخی فیلسوفان دین معاصر را که در جهت یکسانسازی معیارهای ارزیابی معرفتی در حوزهء دین و غیردین تلاش کرده و به دوگانگی معیاری موجود در این زمینه انتقاد کردهاند،معرفی میکنیم.همچنین از برخی فیلسوفان دین معاصر سخن خواهیم گفت که با اتخاذ رویکردی اعتدالگرایانه،قلمرو مباحث معرفتشناسی دینی را توسعه داده و گزینههای جدیدی را به مثابه راههایی برای پیدایش معرفت دینی پیشنهاد دادهاند.در پایان،خواهیم دید که اتخاذ رویکرد اعتدالگرا چگونه میتواند بر داوری ما دربارهء مسئلهء احتجاب الاهی تأثیر داشته بگذارد.
خلاصه ماشینی:
"اگر اعتمادپذیری فرایند تولید باور را موجب اعتبار معرفتی باور تولید شده بدانیم،آنگاه هرگونه فرایند باورسازی که این ویژگی را داشته باشد،میتواند به باورهایی که تولید میکند ارزش معرفتی بخشد؛تفاوتی نمیکند که این فرایند،یک فرایند طبیعی و رایج در میان همگان باشد یا فرایندی غیرطبیعی و مختص کسانیکه برای فعلیتبخشی به آن کوشش کرده باشند؛همچنین تفاوتی نمیکند که این فرایند،فرایندی شناختهشده باشد یا ناشناخته؛برای مثال،گلدمن بعد از دفاع از دیدگاه اعتمادگرایی،حتی قابل تصور میداند که فرایندهای علی معرفتزای ناشناختهای در ما وجود داشته باشند که به تولید معرفت بپردازند،بیآنکه ما از آنها آگاه باشیم.
او اعتبار معرفتی،یا به تعبیر خودش تضمین26باور دینی،و بهطور کلی هر باور،را مشروط به وجود چهار شرط میداند:1)باور به واسطهء قوهای شناختی که درست کار میکند تولید شود؛2)این قوه در محیط شناختی متناسب با خود قرار گرفته باشد؛3)این قوه به هدف تولید باورهای صادق طراحی شده باشد و 4)طرح و برنامهای که برای این قوه در نظر گرفته شده است برنامهای موفق باشد.
27 البته،آلستون قبول دارد که پذیرش گواهی مبتنی بر ادراک37مشکلات معرفتی پیچدهتری را نسبت به زمانیکه شخص خودش تجربهء دست اول داشته باشد،به وجود میآورد،اما او این مشکلات را غیرقابل حل نمیداند و معتقد است که در مورد ادراک حسی و ادراک عرفانی معیارهایی برای اعتبار شهادت،قابل تصور است که میتوان از آنها برای کسب باورهای معتبر از گزارشهای مبتنی بر ادراک استفاده کرد.
18 ازاینرو،این پرسش مطرح میشود که اولا،چگونه ممکن است انسان در وضعیت معرفتی مطلوبی قرار داشته باشد و با شواهدی کافی و روشن روبهرو باشد و بااینحال،باوری که مقتضای آن وضعیت است در او ایجاد نشود و ثانیا،با فرض آنکه چنین وضعیتی قابل تصور باشد،چگونه میتوان روشن نبودن باور دینی را مصداقی از این وضعیت دانست."