خلاصه ماشینی:
"»17 پیشتر در سال 1881 کائوتسکی اعلام کرده بود که«وظیفه ما سازمان دادن اندیشههای متبلور در حول جنبش کارگری،آینده در گرو پیروزی طبقه یا نیروی اجتماعی جدید و پیدایش انسان نوین و رها شده از بیگانگی با خویشتن میجست، در حالی که اوتوپیای راستگرای رادیکال درپی تجدید و توجیه علایق مادی یا معنوی برخی نیروهای اجتماعی در حال زوال بود اندیشمند سیاسی کسی نیست که صرفا دارای مجموعهای از آراء و اهداف باشد و ابزارهای رسیدن به آن هدفها را به دست بدهد،بلکه باید بتواند درباره آراء و عقاید خود به شیوهای عقلانی و منطقی استدلال کند تا حدی که اندیشههای او دیگر صرفا آراء و ترجیهات شخصی به شمار نرود.
»بنابراین وی مفهوم انقلاب را به معنای مختلفی به کار میبرد:مثلا در مشاجره با تجدید نظر طلبان تاکید میکرد که حزب سوسیال دموکرات باید حزب انقلاب اجتماعی باشد«منظور انقلاب به معنی قیام مسلحانه نیست بلکه تنها به این معنی است که در صورتی که حزب قدرت سیاسی را بدست آورد،این قدرت را به منظور از میان برداشت وجه تولید جامعه مستقر به کار خواهد برد.
کائوتسکی تفسیر خود از اندیشه مارکس و گرایش اثبات گرایانه و«علمی»نیمه دوم قرن نوزدهم را به یکدیگر پیوند میزد و بهر حال به عنوان نماینده«خط میانه»در مارکسیسم این دوران نقش مهمی در گسترش جنبش کارگری سوسیال دموکراسی ایفا کرد.
در عین حال باید در نظر داشت که مارکسیستهای ارتدکس گرچه برخلاف بلشویکها و دیگران تعبیری دترمینیستی از اندیشه مارکس عرضه کردند لیکن همچنین برخلاف آنها مارکسیسم را اصولا دموکراتیک میدانستند به این معنی که قوانین ماتریالیستی تاریخ بهر حال به سود پیشرفت دموکراسی به معنی کاهش نقش دولت و بورکراسی دولتی عمل خواهد کرد."