خلاصه ماشینی:
"فرض اصلی نگارنده این است که علیرغم اعتقاد به منحصر به فرد بودن فرآیند توسعهء ژاپن و وقوف بر علل و عوامل بیشمار دخیل در آن،که به اغلب احتمال تکرار آن را در سایر نقاط جهان دور از ذهن مینمایاند،میتوان به آن از چشمانداز تجربه و تلاش انسانی نیز نگریست،و از این منظر تجربیات ژاپن برای سایر جوامع بشری،دست کم در ابعادی محدود قابل تکرار بوده و گرچه که این الگوبرداری لزوما به«توسعه یافتگی از نوع ژاپن»نخواهد انجامید،ولی موجب تحول نظامات اجتماعی در جهت بهبود و افزایش کارکرد خواهد شد.
این توان نظام در هدایت و کنترل بخش خصوصی که خود محصول ثبات و استقلال سیاستهای کلی ادارهء امور وزارتخانههاست به بخش خصوصی اطمینان میدهد که میتواند بابرخورداری از زحمات مالی و سیاسی دولت و نیز با بهرهگیری از مشاورههای اطلاعاتی اداریان طراز اول به افزایش روزافزون دامنهء فعالیت خود بپردازد و با ثبات و استمرار به افقهای دورتری که همان منافع دراز مدت جامعهء ژاپن است،بیاندیشد.
به این ترتیب علیرغم اینکه در ژاپن بیشتر صنایع مادر تحت ادارهء بخش خصوصی بوده و سهم این بخش در اقتصاد کشور بیش از دولت میباشد،ولی توان بالای مسئولان دولتی در هدایت و کنترل بخش خصوصی و تفاهم موجود میان این دو بخش و نیز وجود همرأیی میان نخبگان اداری و رؤسای شرکتها که هر دو گروه دارای ثبات و استمرار میباشند باعث میشود که این دو بخش«هم هویت»شوند و رو به سوی هدفی واحد گام بردارند."