خلاصه ماشینی:
"این کار خطمشی اسراییل در دوره اسحاق شامیر34جانشین بگین را به آنجا کشاند که در جنوب لبنان و در مقابل حملات فزاینده نیروهای شبه نظامی شیعه مورد حمایت سوریه و تلفات رو به افزایش جنگ ایستادگی نماید تا بلکه سرانجام بتواند عقب نشینی خود را در برابر کسب ترتیبات امنیتی سودمند معامله کند،زیرا در غیر این صورت عقب نشینی از نظر سیاسی به مفهوم پذیرش فاجعه آمیز شکستی کامل بود.
برای مدتی چنین به نظر میرسید که تلاش سوریه برای نیل به همسنگی تا آنجا پیش رفته که موضوع عدم تقارن در موازنه بین سوریه و اسراییل و امکان بالقوه بیثباتی را مطرح کرده است(هدف سوریه این بود که به تنهایی همتراز اسراییل گردد در حالی که اسراییل ناگزیر بود افزون بر سوریه با دیگر کشورهای احتمالا درگیر در جنگ نیز ایجاد موازنه کند و این موجب بروز یک مسابقه تسلیحاتی فزاینده و قایل شدن اهمیت فوقالعاده برای پیشگیری از جنگ میگردید)اما با فرا رسیدن پاییز 1987 مشخص شد که تلاش سوریه به پایان خود رسیده است.
ایالات متحده تاکنون با موقعیتی که دارد چه کرده است؟ حکومت بوش برای نظم پس از جنگ چنین دستور کاری تنظیم کرده بود: 1-اقدامات احتیاطی برای امنیت خلیج فارس 2-پیش بردن روند صلح اعراب و اسراییل 3-تسریع سازش در لبنان 4-کنترل تسلیحات و عدم گسترش سلاحهای مخصوص کشتار جمعی 5-تقویت رشد اقتصادی منطقه امنیت خلیج فارس ایالات متحده و حکومتهای عرب متحد با آن در خصوص امنیت خلیج فارس،به سرعت توافق کردند که امنیت دراز مدت منطقه بر پایه یک گروهبندی منطقهای مرکب از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و نیز مصر و سوریه و همچنین حمایت محدود ایالات متحده(مانند گسترش پایگاهش در بحرین،استقرار تجهیزات نظامی و یک هیات نظامی کوچک)و حضور واقعی نیروی دریایی ایالات متحده استوار باشد."