خلاصه ماشینی:
"5 از دیدگاه پولانزاس در کتاب«قدرت سیاسی و طبقات اجتماعی» بطور کلی دولت گرچه عموما تحت سلطهء طبقه یا خرده طبقهء واجد هژمونی قرار دارد،لیکن مستقیما نمایندهء منافع اقتصادی طبقات عضو بلوک قدرت نیست بلکه تنها نمایندهء منافع سیاسی آنهاست و به مبارزات سیاسی آنها وحدت و سازمان میبخشد و رقابت و چند دستگی میان آنها را کاهش میدهد و در عین حال به رقابت و چند دستگی درونی میان طبقات تحت سلطه دامن میزند.
6 دولت به عنوان عرصهء مبارزهء طبقاتی پولانزاس در کتابهای«طبقات در سرمایهداری معاصر»(1975)و «دولت،قدرت،سوسیالیسم»(1987)،نظریهء اولیهء خود دربارهء دولت به عنوان عرصهء سلطهء طبقاتی و واجد استقلال از منازعات طبقاتی جامعه مدنی را تغییر داد و استدلال کرد که دولت هر چند درصدد است از طریق مداخله در تعارضات و منازعات جامعهء مدنی منافع طبقات مسلط را نمایندگی و پاسداری کند و در نتیجه این مداخله طبقات تحت سلطه را دچار تفرقه میسازد و سرانجام خود را از طریق هژمونی ایدئولوژیک مشروعیت میبخشد،اما در عین حال و در جریان انجام این کار ویژه،مبارزات طبقاتی را به درون خود میکشاند.
وی در مقابل این گونه نظریات که دولت را در درون منافع و علائق گوناگون جامعهء مدنی داور بیطرفی میدانند،با بهرهگیری از آمار و اطلاعات تجربی در مورد کشورهای سرمایهداری معاصر نشان میدهد که در این جوامع طبقهء مسلطی وجود دارد که وسایل تولید را در اختیار خود داشته و با مهمترین نهادهای سیاسی جامعه *پولانزاس در تحلیلای سیاسی خود،مارکسیسم را برخی مفاهیم اساسی مکتب«اصالت کارکرد» درآمیخته است."