خلاصه ماشینی:
"در خصوص عملکرد شورای امنیت راجع به قضیۀ لیبی توضیح این مطلبرا لازم میداند که این نخستین بار نبود که شورای امنیت موضوع تروریسم را *شورای امنیت که در تعیین و تشخیص مواردمندرج در مادۀ39 منشور خود را مقید به هیچ ضابطهای نمیداند و شناسائیمتجاوز را صرفا یک امر سیاسی به شمار میآورد،در دوران پساز جنگ سرد مفهوم صلح و امنیت بین المللی را به صورتگسترده تفسیر کرده و گاه مواردی کم اهمیت را که در آناستفاده از زور مطرح نبوده،تهدیدی نسبت به صلح قلمدادکرده است.
مضافا آنکه عملیات حفظ صلح سازمان ملل در ایندوره،هم از نظر کیفیت و هم از نظر مأموریتهای محوله،به گونهای چشمگیرمتحول شده است که دربارۀ هریک از این موارد توضیحاتی داده میشود،الف:توسل به قوه قهریه برای مقابله با تجاوز با دفع خطر نسبت بهصلح امنیت بین المللی در این دوره،شورای امنیت در دو مورد پس از شناسایی تهدید یا نقض صلحو امنیت بین المللی اقدام به اعزام نیرو کرده یا مجوز استفاده از آن را صادرنموده است.
در تحلیل نهائی از عملکرد شورای امنیت در خصوث توسل به قوه قهریهدر دورۀ بعد از جنگ سرد باید خاطرنشان ساخت که کمتر محتمل است شورایامنیت در آیندۀ قابل پیشبینی بار دیگر در برابر دولتی از زور استفاده کند زیراحتی پایان جنگ سرد هم زمینۀ مساعدی برای تشکیل نیروهای سازمان مللپیشبینی شده در مادۀ 43 فراهم نکرده است.
غیر از شورای امنیت،مجمع عمومی نیز در سه مورد ضمن تصویب قطنامههاییدربارۀ دولتها اعمال تحریم کرده است،لیکن فرق تحریم اعمال شده از سوی مجمععمومی و شورای امنیت در آنست که قطعنامههای مجمع عمومی جنبۀ توصیه داشته وضمانت اجرای آنها افکار عمومی بین المللی است در صورتی که تحریمهای اعمالشده از سوی شورای امنیت لازم الاجرا و براساس مادۀ 25 منشور پیروی از آنها برایهمۀ دولتهای عضو سازمان ملل الزامی است."