خلاصه ماشینی:
"علیرغم آنکهمجمع مشورتی این اتحادیه بر اساس مادۀ 8 اصلاحشدۀ پیمان بروکسل بارهاخواستار ایجاد ارگانهای نظامی صرفا اروپائی از جمله کمیتۀ وزیران دفاع وجلسات منظم رؤسای ستاد شد،هفت دولت عضو در عمل از ایجاد ارگانهایموازی با فرماندهی ناتو پرهیز داشتند و بالاخره نیز در 27 فوریۀ 1957تصمیم گرفتند حوزۀ عمل اتحادیه اروپای غربی را محدود سازند.
از آنجا کهاقدام فرانسه در جهت ایجاد محور بن-پاریس که با قرارداد ژانویۀ 1963 وبر اساس همکاری در زمینۀ سیاست خارجی و دفاع مشترک شروع شده بودنمیتوانست خلاء ناشی از خروج از ناتو را پر کند،این کشور تحت عنواناستراتژی بازدارنده بیش از پیش بر نیروی اتمی خود پای فشرد تا به حالتی ازخودکفائی نظامی دست یابد.
در اعلامیۀوزارت دفاع انگلستان آمده بود که حضور آمریکا در برنامههای دفاعی اروپااهمیت فراوان دارد ولی این امکان هم فراهم شده است که کشورهایاروپائی نیز در مورد مسائل مربوط به خود سیاست مشترکی در پیش گیرند.
ولی با فروپاشی شوروی و کمتر شدن خطر نظامی از جانبشرق،کشورهای اروپائی ناگهان در برابر سه پرسش قرار گرفتند:آیا ناتو وحضور آمریکا در اروپا ضروری است؟چه راهی برای تشکیل یک ارتشاروپائی که اینک یک امر اجتنابناپذیر به نظر میرسید وجود دارد؟چهتشکیلات یا سازمانی میتواند فرماندهی این ارتش را بر عهده گیرد؟ 1-ناتو و اروپا پس از پایان جنگ سرد: در حقیقت،پرسش اصلی به فلسفۀ وجودی ناتو برمیگشت.
23متعاقب اینتوافقها سران آلمان و فرانسه در ملاقات روشل )ellehcoR( در 22 مه 1992یعنی چند ماه پس از امضاء پیمان ماستریخت که یکی از پایههای آن سیاستخارجی و دفاعی مشترک و تشکیل ارتش اروپائی تا پایان قرن حاضر بود،تصمیم خود مبنی بر ایجاد یک هیأت آلمانی-فرانسوی موسوم به sproc oruE را اعلام کردند تا سایر کشورهای اتحادیۀ اروپای غربی نیز به آنبپیوندند."