خلاصه ماشینی:
"نظریاتی که ابراز میگردد یا بطور عمده تحت تأثیر مکاتبی قرار داشته و دارند که در شرایط معین تاریخی،در یک جامعه و دوره معین بر اساس تحلیل ساختار اجتماعی و بررسی شیوه تولید معین بوجود آمده و توسعه یافتهاند و لذا نمیتوان آنها را در مورد جوامعی که ساختار اجتماعی-اقتصادی دیگری دارند با همان صورت و محتوی بکار برده و تعمیم داد؛و یا به علت عدم توجه به وحدت درونی، اجتماعی و تاریخی فرهنگ،اقتصاد و سیاست به تحلیل علمی و سیاسی جامعه مورد نظر متکی نبوده،و تنها بخشی از واقعیت را مطرح مینمایند.
کدام مقوله اقتصادی است که ریشه و روند و نتایج اجتماعی نداشته باشد؟و آیا در مستعمرات از جمله در ایران صنایع بزرگی وجود داشتند و یا شیوه تولید سرمایهداری کلاسیک بارز بود تا فقط مسئله تعریف طبقه کارگر در کانون فعالیتهای نظری قرار گیرد؟ و آیا در مستعمرات،از جمله در ایران غیر از طبقه کارگر(چه به معنای خاص و چه به معنای عام)طبقه یا طبقات دیگری وجود نداشت که مورد بحث و بررسی قرار گیرد؟در پارهای موارد توجه شده که در ایران به علت سلطه استعمار سرمایهداری و لذا عدم رشد صنایع،طبقه کارگر آنچنانکه در کشورهای سرمایهداری استعماری بوجود آمد و رشد کرد،توسعه نیافت و برای یک طبقه و حتی طبقه کارگر نمیتوان تعریفی ارائه نمود که در تمامی جوامع و حتی در یک جامعه در دورههای مختلف صادق باشد.
درباره ساختار جوامع مستعمراتی از جمله ایران و لایههای اجتماعی و طبقاتی آن بررسیها و تحقیقات با ارزشی نیز ارائه شده است اما ارتباط ساختار جامعه یا تعریف طبقه نارسا باقی مانده و بحث درباره طبقه کارگر بررسی سایر طبقات و اقشار در یک جامعه مستعمراتی را تحت الشعاع خود قرار داده است."