خلاصه ماشینی:
"صدام حسین هنگامیکه تلاش برای تسلط بر خلیج فارس و به دستگرفتن رهبری قطعی جهان عرب را آغاز کرد،اتحاد شوروی را بر سر این دو راهی قرار داد که یا از او حمایت و مسألۀ قومیتها را در ایران زنده کند و دست از حمایت جمهوری اسلامی بردارد،یا حملۀ صدام را محکوم کند، ایران را با ارسال تجهیزات و حمایت هوایی مورد پشتیبانی قرار دهد و به امید پیروزشدن ایران باشد و شاید حتی یک حکومت جدید در عراق شکستخورده رویکار بیاورد.
82ممکن بود رهبران مسکو از حکومت مذهبی ایران و تحت فشار قرارگرفتن گروههای چپ و مخالف ناخشنود باشند و حتی چون چشمانداز سوسیالیسم در ایران بطور فزایندهای تیره و مبهم شده بود دچار ناامیدی گردیده باشند،اما همۀ این نگرانیها در درجۀ دوم اهمیت قرار داشت:مسألۀ استراتژیک اصلی همانا موضع ضد امپریالیستی و ضد آمریکایی دولت ایران بود.
از این دیدگاه، تلقی ایران بهعنوان یک ذخیره در بازی برخی قدرتهای بزرگ،میبایست بیمعنی و غیرمعقول شمرده شود:حکومت اسلامی کانون تهدیدی برای آمریکا و شوروی است،که مانند مائوئیسم در دهۀ 1960 میتواند(و شاید حتی باید)توان لازم برای ایجاد همسوئی میان واشینگتن و مسکو درزمینه یک تلاش هماهنگ و مشترک بهمنظور متوقفساختن اسلام انقلابی را داشته باشد.
در سالهای پایانی دهۀ 1980،برخی از پژوهشگران برجستۀ شوروی براینباور بودند که حکومت اسلامی کانون تهدیدی برای آمریکا و نیز اتحاد جماهیر شوروی است و مانند مائوئیسم در دهۀ 1960 میتواند(و شاید حتی باید)انگیزۀ لازم را برای ایجاد همسوئی میان واشینگتن و مسکو درزمینه یک تلاش مشترک و هماهنگ بهمنظور متوقفساختن اسلام انقلابی پدید آورد."