خلاصه ماشینی:
"آمریکا به خرید تدارکات برای جنگ کره دست زد،و همه به تولید رویآوردند،فقط بعد از یک سال که بانکها بیشتر از سپردههای خود وام ندادند بر پایۀ سیاستهایی که برای رشد بالا تنظیم شده بودند،سرکیسۀ وامها شل شد و همین امر باعث گردید شرکتهای ژاپنی با چنان سرعتی توسعه پیدا کنند.
نوآوریهای زیادی که مورد استفاده قرار میگرفت تا کنترل شرکتهای خیلی بزرگ را افزایش دهند،اتحادیههای عمدهفروشان را دربر میگیرد که اعضای آنها مکلفند موجودی محصولات رقابتی خود را محدود سازند، فراشد توزیع،درحقیقت،ماشینی شده است برای عرضۀ کالاها به بازار که فرمان آن در دست سازندگان و تولیدکنندگان است.
آندسته از محصولات مصرفی که بوسیلۀ اعضای اتحادیه (کایرتسو)تولید یا توزیع نمیشود-و طبیعی است که بیشتر کالاهای خارجی را دربر میگیرد-به بازارهای معمولی ژاپن راه نمییابد زیرا تنها راهی که به سوی مصرفکننده دارد از مجاری معین و خاصی میگذرد که بهطور معمول دوبرابر و گاه حتی چهاربرابر ارزش واقعی بازار را روی آن میگذارند.
آنچه مورد ژاپن بعد از جنگ را مستثنی میکند،این است که شرکتهای ژاپنی این امکان را دارند که به مدتهای طولانی از سود چشمبپوشند و همۀ منابع خود را بهپای توسعۀ سهم بازار بریزند.
اشغال ژاپن بوسیلۀ آمریکا-که در دهۀ 1930 از چشمانداز هدفهای مقامات بلند پایه بیرون بود-برای بسیاری از آنها موقعیتی پیشآورد تا برنامههای خود را از اصلاحات ارضی و قوانین کارگری گرفته تا بسیج اقتصادی،اجرا کنند بهرهبرداری از این نوع فرصتهای دور از انتظار و ابتدا نامطلوب،در جاهای دیگر هم دیده میشود،اما بوروکراتهای ژاپنی و رهبران صنعتی و بازرگانی این کشور که فکر و ذکرشان حفظ قدرت دربرابر رقیبان است،در این کار از همه سرند."