خلاصه ماشینی:
"با همهء امکانات موجود در لغات و واژهها،بدون چنین تقسیمی عبارت گفتمان نمیتواند نمایانگر مکانهای تبیین زبان و جامعهجویی sociality باشد و کارکردش فقط پوششی میشود برای صورتگرایی زبانی linguistic ofrmalism یا ذهنگرایی اجتماعی sociological subjectivism از جمله زبانشناسانی که درک این مطلب ما را با مثالهای بسیار مهم یاری میکنند امیل بنونیست Emil Benveniste و زلینگهریس Zelling Harris هستند.
بنونیست به این نکته اشاره میکند که این سه زمان اصلی به صورتی کامل تبیینکنندهء جهان تاریخ بوده و آنرا با نقل قولهایی از متون تاریخی یا رمانی از بالزاک به نمایش میگذارند: «تا زمانی که روایت تاریخی پیگیری میشود،دلیلی برای تغییر آن نیست؛و از این گذشته،از آنجا که میتوانیم تصوری از همهء گذشتهء جهان به عنوان یک روایت متوالی داشته باشیم،روایتی که مطابق با این ارتباط سهگانهء زمانها(ماضی،استمراری و ماضی بعید)بنا شده باشد،دلیلی وجود ندارد که در روایت وقفهای ایجاد شود.
اما نادیده گرفتن ارتباط میان آنها به معنی نادیده گرفتن این مسئله است که کارکرد ضمایر من/تو فقط زمانی میتواند مقولاتی منطقی و مستدل برای فاعل خبر(مخبر)باشد که از مسیر سوم شخص عبور کند: عبوری که به این ضمیر،یعنی سوم شخص،اجازه میدهد هم شکل شخصی و هم غیر شخصی به خود بگیرد.
این تغییر آگاهی یعنی درک این نکته که«تو/شما،»(که توسط آن،کودک از طرف پدر یا مادر،مخاطب قرار میگیرد)میتواند توسط یک«او»تغییر نماید؛و این خود این امکان را به وجود میآورد که نام مناسب و مربوط در یک سلسله از تفاوتها تبیین شود-و اینکه کودک فقط یک دال signifier است که دائما توسط یک رشته ارتباطات تعویضی و جانشینی تعریف و باز تعریف میشود."