خلاصه ماشینی:
"ولی(چنانکه در متن (به تصویر صفحه مراجعه شود) داستان میخوانیم)اگر ادعای کا،دروغین باشد پس او حق ندارد به قصر راه یابد که به زبان نمادین باید گفت اگر انسان برای رستگاری برگزیده نشده است دیگر دلیلی ندارد انتظار داشته باشد به جهان معنی دست یابد،چون تصویری که کافکا از وضع انسان میدهد این است پس باید گفت کا،در جستجوی چیزی است که فقط به او وعده دادهاند.
در همان قضیهء«سورتینی»که مأمور قصر از یکی از دختران دهکده تقاضایی نامشروع میکند میتوان تأثیر فلسفهء«کییر که گارد»در کافکا را دید،زیرا این فیلسوف دانمارکی در همان کتاب ترس و لرز خود هنگامی که داستان ابراهیم را مورد بررسی قرار میدهد میخواهد بگوید میان جهان ماوراء الطبیعه و عدالتی که به آن نسبت داده میشود و اخلاق انسانی ناهماهنگی وجود دارد.
(72)» اما پرسشی که خواننده همواره از خود میکند این است که چرا این نیروی لا یزال و فراسوی قدرت تصور و تخیل انسانی خود را از مساحی که صادقانه در جستجوی یافتن اوست پنهان میدارد،انسانی که میخواهد مساحت دهکده و حدود و ثغورش را ارزیابی کند؟در اینجا فقط دو پاسخ میتوان داد:یا جهان متافیزیکی را انکار کرد و یا گفت انسان جستجوگر زمان ما همانند بیگانهای بیخانمان،این توانایی و شاید ارزش را ندارد که به آن سوی اندرون خود دست یابد،او گناهکار محسوب میشود بیآنکه تقصیری داشته باشد و به همین خاطر نیز محکوم است."