خلاصه ماشینی:
"شیر سر در پیش افگند،زاغ باز رفت و یاران را گفت:لختی سرکشی و تندی کردآخر رام شد و بدست آمد؛اکنون تدبیر آنست که ما همه بر شتر فراهم آییمو ذکر شیر و رنجی که او را رسیده است تازه گردانیم و گوییم ما در پناه دولتو سایۀ حشمت این ملک،روزگار خرم گرانیدهایم؛امروز که او را این رنجافتاد اگر بهمه نوع خویشتن بر او عرضه نکنیم و جان و نفس فدای ذات و فراغ اونگردانیم بکفران نعمت منسوب شویم و به نزدیک اهل مروت بیقدر گردیم،صواب آنست که جمله پیش او رویم و شکر ایادی(نعمتها)او را بازرانیم و مقرر گردانیم که از ماکاری دیگر نیاید و جانها و نفسهای ما فدای ملک است و هریک از ما گوید:امروز چاشتملک از من سازد و دیگران آنرا دفعی سازند و عذری نهند بدین تودد(دوستی)حقی گزارده شود و ما را زیانی ندارد و این فصول با اشتر درازگردن بالا کشیدهبگفتند:(احمق کسی است که دراز باشد خود او و گردن او)،بیچاره را با ایندمدمه(افسون،مکر و فریب)در کوزۀ فقاع(آبجو یا شرابی که از برنج یاجو درست کنند)کردند و یا او قرار داده پیش شیر رفتند.
». در پایان با در نظر داشت محتوای حکایت مسطوره،مؤلف کتاب کلیلهو دمنه بعد از یک نتیجهگیری مطلوب به صورت فشرده از زبان«دمنه»،مفاد آنرا چنین تحلیل و ارزیابی میکند که:«خردمند در جنگ شتاب نکند و مبادرت وپیشدستی و مسابقت رواندارد و مباشرت خطرهای بزرگ باختیار صواب نبیند وتا ممکن گردد اصحاب رأی بمدار او ملاطفت کرد خصم درآیند و دفع مناقشتبمجاملت او لیتر شناسند و دشمن ضعیف را خود خوار نشاید داشت که گر از قوتو زور درماند،بحیلت و مکر،فتنهانگیز و استیلا نماید و اقتحام(باشدت دخولکردن،یعنی هجوم کردن)و تسلط و اقدام شیر مقرر است و از شرح و بسط مستغنیو هرکه دشمن را خوار دارد و از غایت محاربت(جنگ)غافل باشد،پشیمان گردد»."