خلاصه ماشینی:
"اما آیا بر پایۀ آنچه در چند صد سال گذشتهدر غرب و ژاپن دیدهایم ارزشهائی که یک فرهنگ میتواند براساسآنها شکوفا و بارور شود و مبنای توسعۀ اجتماعی و اقتصادی یکجامعه را فراهم سازد کدامند؟ یکی آن که این جوامع از اوهام و خرافات که در سدههای میانه ازویژگیهای بارز آنها بوده به خردپیشگی گرایش پیدا کردهاند و برای حلمسائل و مشکلات به راههای عقلائی دست مییازند.
ایرانیان باستان هم که در واقع نخستینپایهگذاران حکومت به سرزمین گسترده در جهان بودند با ارزشهایاخلاقی،ساختارها و نهادهای اجتماعی،سازمانهای ملی،هنر وتکنولوژی برتر خویش نه تنها یک کانون پویای مدنیت ساختند،بلکهبخش بزرگی از جهان آن روزگار را زیر نفوذ مادی و معنوی خویشدرآوردند که هنوز هم با گذشت هزاران سال سایۀ این میراث فرهنگی ازشمال آفریقا تا ساحل اقیانوس آرام گسترده است.
در دوران اشکانی آزادی بیان ودادوستد اندیشه رواج فراوان داشت و آنان نیز تلاش کردند تا همانندهخامنشیان حکومت مشترک المنافعی از ملل ایرانی به وجود آوردند.
آنان سنت انتخاب پادشاهان را داشتند و میان شاهزادگان اشکانیهمیشه بر سر قدرت کشمکش بود و شاید از این روست که هیچگاه به آناندازه قوی نشدند که یک حکومت مرکزی توانا در حد حکومتهخامنشی به وجود آورند.
اما قدرت و جاذبۀ فرهنگ ایرانی در این دورانبه اندازها بود که حتی دودمانهای ترک زبان چون غزنویان،سلجوقیانو خوارزمشاهیان نیز داشتن ادیبان،دانشمندان و شاعران فارسی زبانرا در دربار خود افتخار میدانستند.
ارزشهای دز پیوند با این فرهنگ یعنی ترقی خواهی،خردگرائی،آزادیاندیشه،شکیبائی،نوآوری،تلاش،صرفهجوئی و پسانداز،در یک نظامعقلائی اجتماعی حکومت مبتنی بر آراء اکثریت،تفکیک قوایسهگانه،تأمین آزادیهای فردی و اجتماعی،رعایت حقوق اقلیت ووجود سازوکارهای انتقال آرام قدرت سیاسی امکانپذیر است."