خلاصه ماشینی:
"حال پس از بیان خداشناسی و انسانشناسی گروه عدم جواز باید این سئوال را مطرح کنیم که هر گاه منظرهای که از خدا و انسان در برابر دیدگان عقل و دل کسی تصویر میشود همان باشد که نشان دادیم انتظار چنین کسی از نبوت و شریعت خاتم چه خواهد بود؟ آیا غیر از این است که چنین شخصی انتظار خواهد داشت خدا همه قوانین مربوط به نظام سیاسی اجتماعی همهء دورهها و جامعهها را از طریق نبی خاتم بیان کند؟ وقتی نبوت که بنابراین فرض عهدهدار بیان کلیات و جزئیات همهء جوانب زندگی است ختم میشود پس باید تکلیف همهء این کلیات و جزئیات روشن شده باشد.
آیا ممکن است فهم چنین فقیهی از ظواهر کتاب و سنت با این منظره و انتظار سازگار نیفتد؟آیا غیر از این است که چون این فقیه انتظار بیان همهء قوانین نظام اجتماعی را از کتاب و سنت دارد ذهنش به گونهای هدایت میشود که شکلها و مصداقهای موجود در کتاب و سنت را«مدلهای مطلق»تصور کند و مقیدات و مخصصات و احکام عام دیگر که نظر گروه جواز را جلب میکند از دیدگان او پوشیده بماند؟در نظر این فقیه آنمدلها باید مطلق باشد و گرنه این مشکل پیش میآید که خداوند به انسان اجازه میدهد خود به تعیین شکل و مصداق نظام اجتماعی بپردازد و این کار یعنی قانونگذاری،یعنی مداخله در آنچه مطلقا در اختیار خداوند است.
دین اگر جهانی(کامل)باشد نباید شکل ویژهای را مدل مطلق نظام سیاسی و اقتصادی معرفی کند بلکه باید احکام عام و اصول کلی را بصورت مطلق اعلام نماید، بدین ترتیب گروه جواز نیز نخست منظره و تصویر خاصی از خدا و انسان پیدا میکنند،آنگاه انتظار خاصی از نبوت خاتم در آنان بوجود میآید و سپس به فهم معینی از کتاب و سنت نائل میآیند."