خلاصه ماشینی:
با تغییر شیوۀ تولید مسلط و ساختار اقتصادی-اجتماعی کشور استعمارکننده یا جامعۀ مستعمراتی و حتی با تغییراتی که در زمینههای مختلف اقتصادی و سیاسی و فرهنگی در چارچوب شیوۀ تولید مسلط و موجود در این جوامع رخ میدهد ممکن است شیوههای سلطه و غارت کلنیالیستی امپریالیستی نیز دچار تغییر گردد اما ماهیت و اصل کلنیالیسم و امپریالیسم بهمعنای غارت حاصل کار و دسترنج،ثروتهای طبیعی و اجتماعی مردم مستعمرات،سلب آزادیهای فردی و اجتماعی،تحریف هویت فرهنگی،تاریخی،مذهبی ساکنان این سرزمینها چه با کاربرد زور و خشونت،چه به صورت مستقیم و علنی و چه با بهرهبرداری از مکانیسم بازار و غیرمستقیم ثابت میماند.
برخلاف همۀ تبلیغاتی که از جانب محافل سرمایهداری و پادوهای فرهنگی و اقتصادی آنها در مستعمرات صورت میگیرد،دوران امپریالیسم با همۀ غارتگریها و خشونتهایش نه فقط پایان نیافته،بلکه امروزه به اتکای آمار و ارقام و اسناد و بررسیهای دقیق میتوان نشان داد که غارت و خشونت سرمایهداری در مستعمرات آسیا،آفریقا،آمریکای مرکزی و جنوبی باوجود بروز تغییرات عمده در علوم و صنایع،در روابط سیاسی و فرهنگی و توسعۀ ارتباطات جمعی و تحولات اساسی در بازار جهانی سرمایه،کالا و کار در چارچوب شیوۀ تولید سرمایهداری اصل و ماهیت خود را حفظ کرده و خشنتر و بیرحمتر هم گردیده است.
آنچه امروزه تحت عنوان لیبرالیسم نو،و جهانی شدن حرکت کالا و سرمایه( noitasilabolG )از جانب قدرتها و محافل استعمار سرمایهداری و پیشتازان و کارگزاران فرهنگی و سیاسیاش عنوان میشود، درحقیقت و عمل چیزی جز ادامۀ همان خصوصیسازی اقتصادی و به دنبال آن خصوصیسازی فرهنگی و سیاسی در مستعمرات نیست تا وابستگی و پیوستگی طبقات حاکم مستعمرات به سرمایهداری استعماری انسجام بیشتری یابد و غارت مردم در دوران ما،تمرکز سرمایه که خود از مختصات شیوۀ تولید سرمایهداری است،چه در سطح ملی و چه در سطح جهانی سرعت و دامنۀ بیشتری یافته است.