خلاصه ماشینی:
صورتبندی دقیقتر اقتصاد سیاسی به عنوان علم سازماندهی اقتصادی را میتوان در چارچوب مکتب فیزیوکراتها یافت،گرچه در این صورتبندی نیز هماره بهطور ضمنی با معنی مدیریت،نظم و حتی قوانین طبیعی سامانمند آمیخته بوده است.
نام جدیدی که مکلئود و مارشال برای اقتصاد سیاسی به کار میبرد(یعنی علم اقتصاد)در دومین طبع کتاب نظریه جونس به کار برده شد ,snoveJ ) ( vix 1879،چراکه هم مناسب بود و هم ظرافت علمی داشت(عنوان اکونومیکس با متمتیکس و اتیکس و استتیکس هموزن بود).
درست همانطور که جاناستوارت میل در دهۀ 1820 برای تهیه و تدوین آرای گذشته دربارۀ حوزه و روش اقتصاد سیاسی کوشش کرده بود ,lliM ) (1-120:3-1831 رابینز هم علم اقتصاد را در قالب مارژینالیستی آن از نو چنین تعریف کرد:«علمی که رفتار انسان را به منزلۀ رابطهای بین خواستههای [نامحدود]و امکانات تولیدی کمیابی که موارد استفادۀ مختلف دارند،مورد مطالعه قرار میدهد» ( 61:2391,snibboR )این تعریف چیزی بیش از ارائۀ معنی برای اصطلاح جدید«علم اقتصاد»بود.
رابینز با این تعریف درصدد خلق علم اقتصاد بهصورت«نظامی نظری و دانشی اثباتی» ,resarF ) (30:1937 بود،و ترجیح میداد نام قدیمی،«اقتصاد سیاسی»،را برای موضوعات کاربردی از قبیل انحصار،حمایت،برنامهریزی و سیاست مالی دولت،یعنی همان موضوعاتی به کار برد که در مقالات رابینز دربارۀ اقتصاد سیاسی مطرح شده بود( 9391,snibboR ).
شومپیتر هم گرچه نظری مشابه با رابینز داشت ,retepmuhcS ) (1954،اما بر آن بود که«نویسندگان مختلف موضوعات متفاوتی را از اصطلاح اقتصاد سیاسی اراده میکنند،و در برخی موارد اقتصاد سیاسی معادل همان چیزی است که اکنون به عنوان نظریۀ اقتصادی یا اقتصاد«محض»شناخته میشود» ( 22:4591,retepmuhcS ).