خلاصه ماشینی:
"ام از نظر تشکیلاتی در میان گروههای انقلابی دو جریان کاملا متمایز به صورت بارز و مشخص دیده میشد:یکی تشکیلات مذهبی،که با بهرهگیری ماهرانه و حرفهای از شبکهء مساجد به فعالیت و به تثبیت نقش رهبری روحانیون در انقلاب مشغول بود؛دیگری تشکیلات چپیها،و در واقع تودهایها، که با سعی در احیای شبکهء پیچیده و گستردهء قدیمی حزب و توسعهء آن با نیروهای جدید(و بر پایهء شایعاتی که وجود داشت با بهرهگیری از کمک مستقیم متخصصان شوروی که به همین منظور به ایران آمده بودند)در صدد تحمیل رهبری خود بر دیگر نیروهای چپ،و در دست گرفتن رهبری انقلاب،یا دستکم بعد از آنکه رهبری بلامنازع حضرت امام(ره)مسلم شد، شناخته شدن بعنوان شریکی مساوی در رهبری انقلاب بود.
گذشته از احزاب مردم،ملیون،ایران نوین،رستاخیز،یا حزب تجدد در مجلس پنجم،حتی در گرماگرم نزدیکترین شکل حکومت ایران به دموکراسی،یعنی در دههء 30-1320 نیز شاهد ایجاد یکی از بزرگترین و پر سروصداترین،هر چند از کم عمرترین،این «شبه احزاب»در تاریخ ایران هستیم،حزب دموکرات ایران در مقطعی خاص از تاریخ ایران و با اهدافی خاص،که مهمترین آنها در ظاهر رقابت با حزب توده،و در واقع،یا شاید افزون بر آن،ایجاد پایگاهی نیرومند و مطمئن و اکثریتی قابل اتکاء برای قوامالسلطنه در مجلس پانزدهم به منظور حفظ و تداوم صدارت وی و مقاومت در برابر تحریکات و دسیسههای دربار در مجلس و در حلقههای سیاسی،و در برابر تحریکات و کارشکنیها و اقدامات حزب توده در میان مردم و اقشار مختلف و در خیابانها،بود،به خواست و به دستور احمد قوام-قوامالسلطنه-نخست وزیر وقت شکل گرفت،و یکشبه،با استفاده از همهء امکانات دولتی که فرصتطلبان و منتظر الوکالهها و منتظر الوزارهها بعنوان سرمایهگذاری سیاسی در اختیار آن گذاشتند،به حزبی با تشکیلات گسترده و کارآمد تبدیل گردید،و البته به همان سرعت نیز، پس از انجام انتخابات دورهء پانزدهم و تشکیل مجلس از هم پاشید."