خلاصه ماشینی:
امّا میان آزادی و عد الت جدایی چندانی نیست:مشروطه طلب همین که بر ضدّ ظلم فریاد میکشد،ضمن آرزو کردن عد الت میگوید که مرا در فریاد زدن آزاد بگذارید،و این برای شروع کار کافی است.
مگر لویی چهاردهم که گفت:«دولت یعنی من»شرقی بوده؟به هیچ رو نمیخواهم بر واپس ماندگی ایران پرده بکشم ولی منظورم این است که سنّتهای غربی نیز، چون سنّت شرقی،در معرض تغییر بوده و هست.
اینک چند اصل مهم از این متمّم: -«حکم و اجرای هیچ مجازاتی نمیشود مگر به موجب قانون»(اصل دوازدهم) -«عامّهء مطبوعات،غیر از کتب ضلال و موّاد مضرّه به دین مبین،آزاد و ممیّزی(سانسور)در آنها ممنوع است»(اصل بیستم) -«هر کس صلاح اندیشی در نظر داشته باشد در روزنامهء عمومی بنگارد تا هیچ امری از امور در پرده و بر هیچ کس مستور نماند»(اصل سیزدهم) -«انجمنها و اجتماعاتی که مولّد فتنهء دینی و دنیوی و مخلّ به نظم نباشد در تمام مملکت آزاد است»(اصل بیست و یکم) -«اهالی مملکت ایران درمقابل قانون دولتی متساوی الحقوق خواهند بود»(اصل هشتم) -و مخصوصا عبارت اصل بیست و ششم از متمّم قانون اساسی که خط بطلانی است بر سراسر استبداد کهن و بویژه بر اصل الهی سلطنت.
از این گذشته،انتخابات صنفی دورهء اوّل مجلس-مورد ستایش نویسندهء کتاب-نیز برخلاف موازین دموکراسی است چون صنفها شامل کلّ ملّت نیستند و هم،چنان که اجرا شد، به حال کشاورزان مفید نیفتاد،زیرا«فلاّح»در آن روز قانونا به کسی اطلاق میشد که یا ملکی دستکم به بهای هزار تومان آن زمان داشته باشد یا سالی ده تومان مالیات بدهد.
نوشتهاند: از آن زمان به بعد[از زمانی که شورویها کمونیستهای ایرانی را فدای رضا شاه کردند]هرچه دربارهء کودتا و از بین رفتن مشروطه توسّط عاملین کودتا و پایمال شدن آزادی گفته و برای آن نوحهسرایی شده و میشود در واقع مربوط به این مرحله است که [شورویها]مجبور شدند به علّت نداشتن پشتیبان[یعنی یک حزب کمونیست قوی]از کمونیستی کردن ایران چشم بپوشند.