خلاصه ماشینی:
آنچه از تاریخ و از خاطرات آنان که هنوز آن روزها را خوب به خاطر میآوردند برمیآید آن است که،علیرغم محبوبیت گسترده و بیچون و چرای مصدق و دولت او در نخستین سال صدارتش،در سال آخر زمامداری او به بخصوص در ماههای آخر، عوامل مهم و مؤثری همچون بحران شدید اقتصادی،مخالفت مرحوم آیت الله کاشانی،جدا شدن برخی از همپیمانان متنفذش از او، درخواستش برای تمدید لایحهء اختیارات،و نیز پافشاریش برای در اختیار گرفتن فرماندهی نیروهای مسلح برخلاف نصّ صریح قانون اساسی،تداوم حالت بحران در کشور،احساس بیثباتی و تیره و نامشخص بودن افقها حتی افقهای نزدیک،نزدیک شدن بیش از پیش حزب توده به او و تبلیغات-درست یا نادرست یا اغراق شدهء-مخالفان او،بویژه عوامل وابسته به دربار از یک سو و عوامل وابسته به شرکت نفت ایران و انگلیس و سفارت بریتانیا از دیگر سو در مورد خطر حتمی و قریب الوقوع تودهایها و کمونیستها و عوامل شوروی،از محبوبیت وی کاسته و مردم را آماده تحولی اساسی ساخته بود.
توجه به این نکته و این واقعیت ضروری است که درسالهای آخر دههء 1330(1950 میلادی) عملکرد سرکوبگرانهء دولت وقت ایران-به ریاست دکتر منوچهر اقبال-و تحدید فزایندهء آزادیهای فردی و اجتماعی و دموکراسی نه تنها مورد ایراد جناح قدرتمندی از حاکمیت آمریکا قرار گرفته بود،که فشاری که توسط حکومت بر مردم وارد میآمد باعث وحشت آنها از احتمال انفجاری در ایران شده بود که در صورت وقوع ایران را،که در آن هنگامهء جنگ سرد نقش کلیدی برای غرب و آمریکا درهمهء منطقه داشت،مستقیما به دامن اردوگاه سوسیالیسم میانداخت48.