خلاصه ماشینی:
"البته اگر ما پولداشتیم،اگر ما حتی برای اجارۀ محل هم درزحمت نبودیم میتوانستیم مستعدها را بادادن حقوق از گرفتاریهای مادی خلاصکرده و وقت آنها را به حزب اختصاصدهیم ولی ما همیشه مثل ملت ایران فقیر ودست به دهان بودیم.
»(ص 80) آیا حزب ایران این مفاهیم را به اندازۀ کافیروشن کرده سات؟ مشکلات یکی دو تا نیست: «ادارۀ روزنامه به مراتب مشکلتر بود.
مهندس بیانی که علاوه برمهندسی در ادب فارسی هم قوی بود به قولرفقا ملانقطی بود،اشکالات ادبی بهمقالات میگرفت و از این راه آنها راسانسور میرکد و همین رد کردن مقالههابهانۀ ظاهری حسین مکی برای ترکحزب ایران میشود.
شاپور بختیار در آن دوران هنوزاین قدر شهرت نداشت که بتواند رهبریجبهۀ ملی را از دست اللهیار صالح بیرونکند ولی این دقر جاهطلب بود کهنمیتوانست آن را در دست دیگری ببیند واگر به رهبری اللهیار صالح تن در میدادبیشتر برای این بود که نمیخواست کسانیدیگر که[آنها را]نزدیکتر به خود میدیدرهبر شوند.
وقتی ملت ایرانمیدید که تمام دول صنعتی جهان چهکمونیست و چه دموکرات از خرید نفتایران خودداری میکنند و به این طریق عدمهمراهی خود را با ایران آشکار میسازند،وقتی مردم ایران میدیدند که یاران مصدقیکی بعد از دیگری از او جدا میشوند و هرروز در هر گوشهای از ایران بر ضدشتوطئهای برپا میشود،حتی از ترساستیضاح مجلس را تعطیل میکنند،باخود میگفتند«بدون یک دوست خارجی،با این همه دشمن داخلی چگونه میتوانروبرو شد؟»مردم ایران شعور دارند،شعورسیاسی چیزی جز به کار بردن این شعور درامور سیاسی نیست."