خلاصه ماشینی:
"اما اینکه هابسبام مسئله را قضایی هم میبیند بدان علت است که امر توزیع عمدتا در دست دولتهاست و دولتها توزیعکنندهء خوبی نیستند؛پس باید یک دستگاه قوی واقعا بیطرف قضایی نیز، به گونهای،در این کار دخالت داشته باشد.
3-قرن بیستم از نظر هابسبام و اینک نقد کتاب عصر افراطها(که نام دومش «تاریخ قرن بیستم کوتاه»است)ترجمه شده از همان شمارهء نوول ابسرواتور: درسهایی برای امروز2 با کتاب استادانهای که امروز به دست ما میرسد،هابسبام طرح عظیم و کمی غیرعادی و پر حجمی را که تقریبا از چهل سال پیش آغاز کرده بود،به پایان رسانده،و آن تاریخ جهان است از ابتدای انقلاب کبیر فرانسه تا امروز.
زیرا برای اینان،برعکس ملتهای اغلب کشورهای کمونیستی اروپا،رژیم شوروی مشروع بود و کلا قابل قبول،حتی اگر علت این امر را آن بدانیم که مردم شوروی طرز زندگی دیگری سراغ نداشتند و نمیتوانستند با این یا آن نوع دیگر از زندگی آشنا شوند(مگر در زمان اشغال آلمانیها در سالهای 1941 تا 1944 که آن هم آش دهن سوزی نبود).
اما چرا شکست خورد؟یا بهتر بگوییم چه شد که فروریخت؟پارادوکس شوروی این است:با مرگ خود استوارترین دلیل را در درستی این تحلیل مارکس به دست داد،همان چیزی که مدعی بود[در زندگی خود]آن را به بهترین وجه تفسیر کرده است.
تجربهء«سوسیالیسم واقعا موجود»با فروپاشی شوروی خاتمه یافته است،زیرا حتی اگر رژیمهای کمونیستی مانند چین باقی ماندند یا موفق شدند، بدان دلیل بود که فکر آغازین اقتصاد برنامهریزی شده و متمرکزی را که میبایست دولت آن را اداره کند،یا برنامهای متکی به اقتصادی جمعی(کلکتیو) یا متکی به تعاونیها و عملا بدون بازار را رها کردند."