خلاصه ماشینی:
"در این باره کلام مولانا بسی معنیدار است: رنج و غم را حق پی آن آفرید تا بدین ضد خوشدلی آید پدید پس نهانیها به ضد پیدا شود چون که حق را نیست ضد، پنهان بود یونگ بویژه بر سه نوع تضاد تکیه میکند: 1-تضاد میان ماده و روح؛2-تضاد بین غریزه کودکی و میراث و سنت بازدارنده نیاکان؛3-تضاد میان غرایز فرد و مقتضیات اخلاقی جامعه، یا بایدها و نبایدهای پدر و مادر و جامعه(ص 19).
مولانا آن را آغاز«غربت»و در به دری و لحظه رویش عشق مینامد و یونگ آغاز روان نژندی و در عین حال آغاز بیداری و آگاهی و سیاست(ص 24) ولوی اشتراوس هم در حقوق طبیعی و تاریخ آن لحظه را آغاز فلسفه سیاسی و آغاز بیداری میداند (حقوق طبیعی و تاریخ، نوشته لئو اشتراوس، ترجمه باقر پرهام، انتشارات آگه) 2-تورم روانی منظور از تورم روانی آن است که شخص در بیرون از شخصیت خود فضایی را اشغال کند که در شرایط عادی نمیتوانست آن را پر کند این حالت ناشی از آن است که فرد آگاهانه محتویات ناخودآگاه را درونسازی میکند.
اما این سخن یونگ برای همه جهانیان شنیدنی است که«امروزه دولت بدون تلاش چندانی همان شور ناسنجیده، فداکاری، و عشقی را که پیش از این ارزانی کلیسا میشد به سوی خود جلب میکند.
به عقیده نویسنده کتاب:«جنبش چپ نو که «هیئت نور الهی»خوانده میشود و هزاران فرقه دیگری که برگرد مرشدهای مختلف تشکیل شده است، گواهی است برفشاری که کهن الگوی خویشتن برای متجلی ساختن خود در بیرون وارد از نظر یونگ درست نیست که با بروز مشکلات اجتماعی به جستجوی راهحلهایی با سرشت اجتماعی برخیزیم."