خلاصه ماشینی:
"پس از این مقدمه میرسیم به طرح سؤال اصلی این بحث و آن اینکه عقل آنچنان که هست،نه آنچنان که باید،در میزان اصحاب دیانت چه وزنی داشته است و اینچنین قدریابی از آن از چه ناشی شده است و آیا صواب بوده است یا خطا؟ عقل و اثبات نبوت اهل کلام که مدافعان حریم شریعتند،پس از اثبات خداوند و پیش از هر چیز دیگری به تحکیم دو رکن میپردازند که بدون آن خیمهء هیچ دیانتی افراشته نمیشود:یکی لزوم تشریع شریعت و دیگر باور داشت نبوت،زیرا دعوتشدگان را میرسد که بپرسند فرضا بر سر وجود خداوند و لزوم ستایش و اطاعت از او مناقشهای نرود،چه حجتی در دست است که به این مقصود تنها از رهگذر شریعت میتوان رسید و بر فرض که این هم پذیرفته شد صدق انبیاء را چگونه باور کنیم؟ در باب لزوم تشریع شریعت،پاسخ اهل کلام عموما این بوده که عقل آدمی ضعیف است و مصلحت و مفسدت خویش را نمیداند4حتی اگر در بند هوا و گرفتار تلبیس ابلیس نباشد-که عموما چنین است-آنقدر ناتوان است، که گاه از تمشیت عادیترین امور خویش عاجز میماند5با این وصف کجا میتواند صلاح و فساد خویش را بشناسد؟ به لطائف و ظرائف امور آگاه شود،اسرار ازل را بداند و سر معما را بخواند؟ خیال حوصله بحر میپزد هیهات چههاست در سر این قطرهء محال اندیش پرندهای که اینچنین پر پروازش را شکستهاند اگر داعیهء بال گشودن در فضای معرفت درافکند و لاف«امروز همه روی زمین زیر پر ماست»سر دهد سخنی به گزاف گفته است."