چکیده:
در این نوشتار با بررسی واژههای به کار رفته در حادثهی عاشورا و پیگیری سابقهی تاریخی آنها کوشش شده است بستر وقوع این حادثه و زمینههای آن شناسایی شود. با رهگیری مفاهیم استفاده شده در این حادثه و بیان پیشینهی تاریخی آنها مشخص میشود، که حادثهی کربلا صرفا یک حادثهی نظامی نبوده و یکباره به وقوع نپیوسته است، بلکه به نحوی امتداد اختلافات و درگیرهای گذشته است. تمایز افکار و عقاید دو طرف از خلال بررسی معنای نهفته در واژههای بهکار رفته و روشن ساختن مراد کاربران آنها مشخص گردیده است.
در این مقال با بررسی واژههای شیعهی علی، شیعهی عثمان و دین علی و دین عثمان نشان دادهایم که حادثهی عاشورا نقطهی عطفی برای تمایز شیعیان اعتقادی از دیگر گروهها بوده است و با بررسی واژههای سنت و بدعت، و امام، وصی و ذریه به پشتوانهی اعتقادی این دو جریان پرداخته و در ادامه با بررسی واژههای مربوط به فرمانبرداری، همچون: سمع، طاعت، خروج، عصیان و فتنه، به انحرافی که به نفع قدرتمندان در برداشت از این واژهها راه یافته اشاره کردهایم. در پایان با بررسی مفاهیمی همچون: ذمه، ثار، نصر و صلهی رحم روشن کردهایم که جامعهی اسلامی پس از پیامبر به سوی ارزشهای دورهی جاهلی گام برداشته و این کلمات را نه در معنای تغییر یافتهی دورهی اسلامی، بلکه در همان معنای سابق به کار برده است.
خلاصه ماشینی:
"هنگامی که در روز نهم محرم زهیر بن قین به مجادله با عزره از اصحاب عمر سعد برخاست و از او طلب نمود که دست خود را به خون فرزند رسول خدا(ص) آغشته نکند، او در جواب گفت: یا زهیر ما کنت عندنا من شیعة اهل هذا البیت، انما کنت عثمانیا (طبری، ج5، ص417) این برخورد به خوبی تقابل شیعه را با عثمانی که از زمان علی(ع) شدت گرفته بود، در این دوره نشان میدهد؛ این استعمال نیز تقابل قدیمی میان دو واژهی «شیعة علی» و «شیعة عثمان» را نشان میدهد که البته اختلافات مذهبی نیز رفته رفته در آن تقویت میشد.
معمولا کسانی که این واژهها را به کار میبردند، حتی کسانی که در صف یاران حضرت علی(ع) بودند، به روشهای ابوبکر و عمر معتقد بودند و تنها به عثمان اعتراض داشتند؛ بدین جهت، این واژه برای جدا شدن و دستهبندی یاران علی(ع) از عثمانیانی بود که عثمان را خلیفهی مظلوم قلمداد میکردند و به عنوان یک فرقهی سیاسی عمل مینمودند؛ اما به مرور در سایهی همین واژهها نوعی تفکر، که حرکت خود را به صورت آرام از مدتها پیش شروع کرده بود، شکل گرفت که در آن امیرالمؤمنین(ع) و خاندانش محور امور تلقی میشدند و در پرتو همین دگرگونی، این واژهها بار معنایی دینی خاصی یافتند.
البته یاران خاص علی(ع) و کسانی که کاملا در خط فکری او و فرزندانش بودند ـ که تعدادشان بسیار نبود ـ سیرهی عمر را قبول نداشتند، هر چند با آن مخالفت نیز نمیکردند، اما موردی سراغ نداریم که عمل به سیره و سنت شیخین به عنوان شرطی از سوی آنان مطرح شده باشد؛ تنها سیرهی رسول خدا مورد تأکید اینان بود."