خلاصه ماشینی:
"به گفتهء صاحب نظرانی چون«استفن هایم» اگر یک کشور در حال توسعه بخواهد بطور جدی برای بالا بردن سطح زندگی مردم خود در بخش آموزش سرمایهگذاری کند چنانچه تحت فشار محیط خارجی نباشد احتمالا میتواند در داخل مرزهای ملی از طریق تخصیص بهینهء منابع در عملیات علمی آموزشی و پژوهشی سرمایهگذاری کند و مازاد توان آموزشی خود را به خارج بفروشد، اما در سیستم مرکز-پیرامون،سرمایهگذاری روی تخصصهای سطح بالا منجر به خلق تقاضاهایی میشود که چون در داخل برآوردنی نیست به بیرون انتقال مییابد و شاهد مهاجرت گستردهء نیروهای متخصص به سمت کشور متروپل هستیم.
چنانچه مشکل یا مسألهء اجتماعی(social prodlem)را موقعیتی بدانیم که بیشتر مردم آن را نامطلوب تلقی میکنند و بر زندگی بسیاری در فرایند کنش اجتماعی بطور مستقیم و غیر مستقیم اثر میگذارد و بیشتر مردم آن را احساس میکنند و درخواست حل آن را دارند (آزادار مکی و بهار،1377:19)باید پذیرفت که مهاحرت متخصصان و دانشمندان به خارج از کشور تحت عنوان انتقال یا مهاجرت و به تعبیر متداول فرار مغزها از کشورهای پیرامونی یا در حال توسعه به کشورهای توسعه یافته یکی از مسائل عمده و حاد جوامع در حال گذار است.
از آنجا که امروزه این اعتقاد وجود دارد که قدرت برتر جهان از آن کسانی است که قدرت علمی،نوآوری و دسترسی بیشتری به اطلاعات دارند و صف آرایی و مبارزهء قدرت در نظام نوین جهانی نه بر اساس تعداد سرباز،تانک،توپ و حتی سلاحهای استراتژیک،بلکه بر حسب نیروهای ورزیدهء علمی و تخصصی،محققان و پژوهشگران تعیین میگردد،باید بپذیریم که با از دست دادن چنین نیروهایی و پیوستن آنان به صفوف دیگر کشورها،حتی به دشمن کمک کردهایم و با مهاجرت و انتقال چنین نیروهایی یک ستون از عمارت امنیت ملی برداشته میشود و حداقل یک آجر به مصالح بنای قدرت کشور مهاجر پذیر (دشمن)اضافه میگردد."