چکیده:
هدف این نوشتار، بررسی نظریه صلح دموکراتیک از دیدگاه نظریه «مردم سالاری دینی» است. نظریه صلح دموکراتیک را کانت، فیلسوف برجسته آلمانی در سده هجدهم وارد مباحث علوم سیاسی نمود و سپس شومپیتر، اقتصاددان اتریشی در قرن بیستم از زاویه اقتصادی، آن را تایید نمود. با توسعه نظام دموکراسی لیبرال-سکولار در نیمه دوم قرن بیستم، توجه بیشتری به رابطه صلح و دموکراسی معطوف گردید. در این مقطع، گروه های بیشماری از اساتید علوم سیاسی با بکارگیری روش های گوناگون پژوهش های آماری، نظریه صلح گرایی دموکراتیک را تقویت نمودند. قرائت محکم این نظریه که طرف داران اندکی دارد ادعا می کند که کشورهای دموکراتیک، اصولا در روابط خارجی خود، صلح جو هستند. بر پایه قرائت ضعیف، کشورهای دموکراتیک، تنها در روابط میان خود، گرایش به حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات دارند. در عین حال این قرائت، اذعان می کند که کشورهای دموکراتیک، در روابط خود با کشورهای غیر دموکراتیک تفاوتی با کشورهای غیر دموکراتیک در صلح جویی ندارند. در این مقاله، ضمن بررسی نقادانه نظریه صلح دموکراتیک، این اصل مطرح خواهد شد که استقرار فرهنگ احترام برابر متقابل میان دولت ها، عاملی کلیدی در برقراری صلح جهانی است؛ خواه در این مجموعه، دولت های مردم سالار سکولار باشند یا دولت های مردم سالار دینی. لذا تنها راه توسعه صلح بین المللی، دست برداشتن جامعه امنیتی غرب از این تصور عمومی است که فرهنگ خاص غیر دینی غربی با مولفههای مختلف آن بر سایر فرهنگ ها برتری دارد. این تصور دولت های غربی، منجر به انکار عملی اصل احترام برابر متقابل در تنظیم روابط میان غرب و غیر غرب شده و مانع اصلی بر سر راه توسعه صلح بین المللی است.
خلاصه ماشینی:
"درحالیکهبرخی از مطالعات آماری،مؤید نظریۀ رامل هستند برخی دیگر،تنها،قرائت ضعیف نظریۀ صلحدموکراتیک را تأیید میکنند که مقرر میدارد کشورهای دموکراتیک،تنها در روابط میان خودگرایش به حل و فصل مسالمتآمیز اختلافات دارند و در سرشت صلحجویی یا جنگجوییتفاوتی،میان دولتهای دموکراتیک و غیردموکراتیک وجود ندارد.
رامل و صلح دموکراتیک نظریۀ رامل،این است که نه تنها دولتهای آزادیگرا{o i o}گرایش به حل و فصل اختلافاتمیان خود از راههای مسالمتآمیز دارند،بلکه این دولتها اصولا در روابط خارجیشان،کمترخشونتگرا هستند.
چه اینکه اگر در مطالعۀ آماری مربوط،دولتها را دوتا دوتا دستهبندی نموده و سیر روابط میان هردسته را در مقطع زمانی معینی بررسی نماییم نتیجه،این خواهد بود که گرایش غالب در دستههایی که هردو دموکراتیک هستند در مقایسه با دستههایی که هردو یا یکی،غیردموکراتیکهستند صلح است نه خشونت.
31 لذا نه از مشاهدۀ روابط دوستانه و صلحآمیز میان دولتهای عضو جامعۀ امنیتی غرب میتوان نتیجه گرفت که صلح میان آنها ناشی از دموکراتیک بودن آنها است(چنانچه برخی واقعگرایان جدید خاطرنشان کردهاند32)،و نه تنها دست به تعمیم زده و تصور نمود که هرکشور دموکراتیکی میتواند از مزیت صلح دموکراتیک،بهرهمند شود.
36 لذا تنها راه نزدیک شدن به وضعیت صلح بین المللی،اتخاذ رفتار دموکراتیک،توسط دولدموکراتیک غیردینی در تنظیم روابط خارجی خود با دولتهای خارج از جامعۀ امنیتی غربی،درکنار فراگیر نمودن ارزش احترام برابر متقابل میباشد.
تصور عمومی جامعۀ امنیتی غرب،مبنی بر اینکه فرهنگ خاص غیردینی غربی با مؤلفههای مختلف آن بر سایر فرهنگها برتری دارد منجر به انکار عملی اصل احترام برابر متقابل درتنظیم روابط میان غرب و غیرغرب شده و چشمانداز هرگونه صلح بین المللی را نامحتمل میکند.
loV,ecneicS lacitiloP fo lanruoJ naciremA,'metsyS lanoitanretnI eht ni raW dna,ecaeP,lavivruS citarcomeD',nonnahS."