خلاصه ماشینی:
"16 هگل که هیچگاه از تقبیح مسخ انسانی کارگر صنعتی باز نمیایستاد،فضیلتهای رهایی بخش ماشین را نیز نیک میشناخت:او در دایرة العمارف خود(526)و در فلسفهء حق(98)حتی امکان وقوع«ماشینی شدن»کلی را که انسان را از صحنهء کار اساسا حذف میسازد پیشبینی میکند،ولی آنچه که در ماشینیزم برای او جالب توجه بوده است،از مقولهء تفریحات آفتابی بتپرستان عهد باستان نیست بلکه جایگاه بلندی است که ماشین در کنش گیتیانهء«نفی»احراز میکند،چرا که در این سیمها وچرخها(هیچ چیز در زمان هگل بر شبکهء نیروهای دقیق و ظریفی دلالت نمیکرد که تا چندی بعد تمام کرهءزمین را فرا گرفت)این حرص بلع و خوی درندهء انسانی و نیز قدرت نفی غضب آلود الوهی است که یک هستی عینی مختار را تصرف میکند.
فقر بر طبیعی ماندن نقطهء پایان میگذارد و انسان را در نهایت اجتماعی میسازد:اگر کشاورز سنتی منفعلانه بتواند در انتظار طبیعت بنشیند،«تودهء»صنعتی محکوم به احساس این مطلب است که«از درون بر ثروتها، جامعه و نظام سیاسی شوریده است»چرا که«همین توده آنقدر اعتماد به نفس ندارد که معاش خود را از راه کار تأمین کند و بنابراین آن را چون یک حق طلب میکند.
»(187)در این دنیای ذرات که محاسبات نفس پرستانه بر آن حاکم است،اخلاق اجتماعی فقط در قالبی صنفی ظهور میکند،(هگل هنوز چشم به عصر پیش سندیکایی دارد)،ولی این کافی نیست:جامعهء مدنی باید منقاد دولت گردد،چرا که در دولت است که Sittlich Keit ،«ایده»،که به زندگی اجتماعی Sittlich Idee جان اخلاقی میدهد و وحدت میبخشد و چون«گم شدهای»در این دنیای اقتصادی است،«بازگشت به خویش» میکند."