خلاصه ماشینی:
"7 ارسطو در کتاب دوم سیاست قوانین اشتراکی از دید ارسطو،دولت بعنوان قوهء عاقلهء مدینه وظیفه دارد آموزشهای لازم را برای هدایت عقلانی شهروندان تدارک ببیند زیرا آموزش فضیلت مدنی، یعنی تعهد و التزام به مصلحت و خیر عمومی هنگامی میسر میشود که زندگی اجتماعی و فعالیتهای مدنی شهروندان در مسیر زندگی عقلانی جریان یابد.
(9)-از این رو ارسطو در شگفت است که «چگونه فیلسوفی چون افلاطون به جای آنکه برای تعلیم فضایل اخلاقی و برقراری جامعهء کمال مطلوب از راه عادات و فرهنگ و قانونگذاری در پی مقصود خویش رود،چنین پنداشته که رهایی را که شرح دادیدم-یعنی زندگی اشتراکی-میتواند جامعه را به سرمنزل خوشبختی،سعادت و رستگاری برساند.
زیرا افلاطون نیز معتقد بود که در یک جامعهء عدالتپیشه هر یک از گروههای سه گانه یعنی پاسداران،کارگران و فیلسوفان بهتر است برای شادی خود و مدینه صرفا در کاری وارد شوند که طبیعتا توانایی انجام دادن آن را دارند.
به عبارت دیگر، ارسطو با انتقاد از افلاطون بر این باور است که مطلق نگری افلاطون برای دستیابی به عدالت محض موجب میشود که همهء لذات زندگی خصوصی از انسان اجتماعی سلب گردد.
در این صورت دیگر نه شهری در میان خواهد بود و نه مدنیتی برقرار میماند زیرا در یک زندگی شهری آحاد اجتماع همهء خصائل نیکو را بدان جهت استوار میسازند که نهاد شهر را به نهادی برتر از فرد تبدیل کنند تا خود در پرتو آن از سعادت بیشتری بهرهمند گردند.
followed by pages,nombers of books, tice-hall Canada Inc,2000),Hereafter cited as losophy,edited by:Jene M."