خلاصه ماشینی:
"6 شورای جنگل،دکتر حشمت را به نمایندگی برگزید وبه تهران جهت ملاقات و مذاکره با مستوفی الممالک اعزامداشتند(به نظر میرسد که مغز سیاسی نهضت جنگل راجهت این مذاکره مهم اعزام داشتند)دکتر حشمت،ضمنجلب همکاری مستوفی الممالک و دیدار با دیگر دوستانو همراهان در تهران،از قزوین و زنجان و خلخال به فومنبازگشت و در جلسۀ سران جنگل شرکت کرد و اوضاع غمانگیز و نابسامان ایران و ابراز نفرت مردم نسبت بهحضور اشغالگرانۀ روسیه تزاری و ادامۀ مبارزه با آنان رابیان داشت و تأکید کرد که نخستین وظیفۀ جنگلیها،آموزش فنون و پذیرش انضباط نظامی است.
فرمان از طریق رئیس الوزراء و حکومتگیلان همراه نامه ابلاغ شد و میرزا و دکتر حشمت،آن رانپذیرفتند،چند ماه گذشت و روسها به بهانه اینکه مستوفیالممالک قصد دارد سران ایلات را علیه روسیه مسلح کند،با نادیده انگاشتن معاهده بیطرفی ایران و بدرفتاریهایسیاسی،او را وادار به استعفا کردند و زیر پر و بال محمدولیخان سپهسالار را گرفتند تا با استفاده از خوی سازشپذیری او،میدان سلطه گشادهتری داشته باشند،با یکنگاه سطحی میتوان به عمق پاکی و صداقت و شجاعت وقاطعیت و سیاست و کیاست حشمت پی برد تا آنجا کهمستوفی الممالک را خط میدهد و عاقبت باعث حذف او ازصحنه میگردد.
10 بعد از اینکه در غرب مورد فشار قزاقها قرارمیگیرند،میرزا کوچک خان با دکتر حشمت و خالو قربانو میرزا اسماعیل خان و حسین خان به مشورت پرداختهو تصمیم گرفتند به طرف گیلان برگردند میرزا در نطقمفصلی میگوید:«ما حاضر به برادر کشی نیستیم».
این مطلب کاملا واضح است که دکتر داناتر و عاقلتر ازآن بود که فریب وثوق الدوله را بخورد و به خاطر وعدههاتسلیم شود و یقینا همانطور که خود بعدها گفت یقینداشته که اعدام میشود."